در رگ تاک

یادداشت ها و آثار امیر مقامی

در رگ تاک

یادداشت ها و آثار امیر مقامی

در رگ تاک

با قرآن

* یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی‏ فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ
اى داوود ما تو را در زمین خلیفه [و جانشین] گردانیدیم پس میان مردم به حق داورى کن و زنهار از هوس پیروى مکن که تو را از راه خدا به در کند در حقیقت کسانى که از راه خدا به در مى‏روند به [سزاى] آنکه روز حساب را فراموش کرده‏اند عذابى سخت‏خواهند داشت

ص / 26

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

۴۳ مطلب با موضوع «(تأملات سیاسی و اجتماعی)» ثبت شده است

شب گذشته به عنوان یک شهروند ایرانی و عضوی از جامعه مدنی جهانی، طی نامه­ای توجه دبیرکل ملل متحد را به وضعیت باریکه غزه جلب نمودم و تقاضا کردم مسئولیت های خود را برابر ماده 99 منشور و سایر اصول حقوق بین الملل به درستی به انجام رساند. نامه را بسیار سریع و کوتاه نوشتم. مجال بسط موضوعات آن همچنان فراهم است!

 

آقای بان کی مون

دبیرکل ملل متحد

من به عنوان شهروندی از ملت صلح دوست ایران، لازم می دانم وضعیت باریکه غزه را مورد توجه قرار دهم. می دانید که مطابق حقوق بین الملل، مردم فلسطین از جمله مردمان غزه از حق تعیین سرنوشت برخوردارند و هیچ چیز یا هیچ وضعیتی نمی تواند حقوق بنیادین بشری ایشان را تحت تأثیر قراردهد. اینک رژیم اشغالگر اسرائیل به این باریکه هجوم برده و این حملات، جمعیت غیرنظامی از جمله کودکان را هدف قرار داده است. برابر ماده 99 منشور ملل متحد و اصول به رسمیت شناخته شده حقوق بین الملل، حقوق بشر و حقوق بشردوستانه، اجرای صحیح مسئولیت های شما و کارکرد سیستم ملل متحد، در حال حاضر ضروری است. از توجه شما سپاسگزارم و امیدوارم ملل متحد برای دستیابی به هدف خود به منظور پایان دادن به جنگ و مخاصمه موفق باشد.

امیر مقامی

مدرس حقوق بین الملل، اصفهان، ایران.

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ تیر ۹۳ ، ۱۰:۱۵
امیر مقامی

 

بازار وکیل

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ خرداد ۹۳ ، ۲۲:۵۷
امیر مقامی

هفته گذشته سفری به شیراز داشتیم و تجدید دیدار با زمانه حافظ و سعدی... گذری غمگینانه در شکوه از دست رفته پارسه و... از میان این همه، شاید آنچه بیشتر ماندنی است و سوغات برای خود آوردم، سه اثر از بهرام بیضایی بود. کتابهایی که در یک حراج در سینما سعدی شیراز، خریدم و یکی شان «تاراج نامه» که ابتدا فریب کوتاهی اش را خوردم و شروع به خواندن کردم؛ دیدم هر واژه اش کتابی است!

بهرام بیضایی همان ابتدای تاراج نامه، تکلیف را با خودش و خواننده اش معلوم کرده است؛ قضاوت او و خلاصه تاریخ دیپلماسی ایران چنین است: از ماست که بر ماست! چنان مشغول خویشیم و اصحاب عقاید گرفتار تقابلند که بیگانه را نیازی به روزن نیست؛ دروازه دربازه است!

تاراج نامه، حکایت دختر و پسری است که به امید رهایی در لباس جنس مخالف رفته اند؛ دختر فکر میکند در لباس مردانه تواند گریخت و پسر فکر میکند امید بقای حیات در لباس زنانه بیشتر است؛ تا این که به یک تاتار دور از خانه و همسر می رسند...

و نهایتا، این "خویشتن" خویش است که امید نجات است؛ نه لباس و ظاهر دیگری. این دست من و گزلیک من است که با امید به خویشتن رهایی می آفریند؛ نه نقاب و کلاهخود قلابی و پیش از همه اینها: منِ من، اندیشه ی من.

نثر بیضایی، چنان در این اثر مسحورکننده است که در سفری برای سیاحت دست از آن نمی کشم و با رنج و اندوه شخصیت هایش همراه می شوم! و جالب تر، آن همه واژه مغولی که شاید روزی مرسوم بوده و دیگر در میان واژگان ما مهجورند؛ از میانشان برخی هم مانده اند.

آنقدر تک مضراب ناشنیده و ساحرانه در این متن هست که گزینش یکی از گزینش دیگری سخت تر! برای من که درگیر فرم و معنا در حقوقم، این یکی از مابقی بیشتر جلوه کرد و ماند:

خود را گفتم صورت دیگر کنم، معنا نیز دیگر شد!

ما هم پیش از مغول، هم پس از آن... تا امروز... همیشه در تاراج خویشتن بوده ایم تا تاراج دشمن! وقتی پیش پله های آپادانا قدم می زدم و عکس می گرفتم، این چند سطر اخوان را زمزمه می کردم: ما فاتحان شهرهای رفته بر بادیم...

 

+ آخر شاهنامه – مهدی اخوان ثالث

+ تصویر - اینستاگرام

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ خرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۱
امیر مقامی


درباره «امید»

 

 

فکر نمی کنم برای اهالی حقوق بین الملل، «دکتر امیرحسین رنجبریان» نیاز به معرفی داشته باشد. استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران را اولین بار در حاشیه همایش سلاح های شیمیایی در دانشگاه شهید بهشتی دیدم؛ آنجا آشنایی اولیه شکل گرفت.  استاد که گاهی دانشجویانشان را به نام کوچک صدا می زنند؛ بعد از آزمون دکتری سال 87 در راهروی دانشکده، حاصل کار را پرسیدند؛ گفتم که راضی نیستم! و نشد! سال 88 در آزمون موفق شدم و با لطف ایشان و دیگر استادان، از مهر 89 ردای دانشجویی در دانشکده دوست داشتنی ام را بر تن کردم. برای عید از ایشان درخواست کردم یادداشتی نوروزی هدیه کنند، به من، خانواده ام و خوانندگان وبلاگ. حاصلش این یادداشت دلنشینی است که در عین سادگی، چیزهایی برای آموختن دارد. سپاسگزار لطفشان خواهم بود.

 

 

«نوروز گرامی ترین و گران ارج ترین جشن ایرانی است. ... می توان گفت نوروز در روزگار ما درفش فرهنگ ایران شده است».

 استاد جلال الدین کزازی

 

گرامی دوست و همکارم، حضرت مقامی این خدمتگزار را قابل دانسته و فرمودند چیزکی به مناسبت نوروز 93 بنویسم برای قرار گرفتن در پایگاه  خوش هیئت و پرهیبت او. اختیار نوشتن در باره مسایل حقوقی یا غیر آن را هم به خودم واگذاشت. چند روزی پیشتر از آنکه او با پیام آشنایی بنوازدَم و بخواندَم به نوشتن یک یادداشت نوروزانه، خوش خیالی کرده بودم و با خویش گفته بودم خوشا به حالت! دیگربار به پایان سال رسیدی، یک سال دیگر هم از اثر نفرین و آه دانشجویان جهیدی و اسب بخت جهاندی به دیدن یک سال نوی دیگر. تا سال بعد هم خدا کریم است. امسال را نیک قدر بدان چرا که اندکی سبکبارتر از سالیان پیش هم هستی و چشمانت در تعطیلی ها کمتر دو دو می زند به دنبال گیری کارهای ناتمام در روزهای پس از نوروز. از شما خوبان چه پنهان، به پیشواز نوروز هم رفته بودم و چند روز آخر اسفند را هم پیوند زدم به تعطیلات پیش رو تا از دیگران که همه ساله چنین می کنند کم نیاورم. این شد که زودتر دست از اوراق شستیم و به خود و بچه های مردم تعطیلی پیش رس بخشیدیم. هم خودم چند روزی زودتر از قیل و قال مدرسه و مکتب فاصله گرفتم و هم آنها را از عذاب کلاس در پایان سال ایمن کردم. به امید اینکه ثوابی ببرم و دعایی هم بشنوم که شنیدم.  سه روزی گذشت به اندیشیدن و نیک درماندم در اجابت فرمایش آن عزیز. اینکه باید آیا دوباره فکری تمرکز بدهم بر مسایل روز و همان بحث و درس ها را از نظر گذراندن تا سوژه ای در خور این همه خواننده ی درس خوانده آگاه و پرعلاقه بیابم یا اینکه رها کنم حقوق و حقوق بین الملل را به حال پریشان خود؟

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ اسفند ۹۲ ، ۱۳:۴۵
امیر مقامی

وضعیت اوکراین از یک مسأله داخلی در خصوص قدرت، مشروعیت سیاسی و تبادل قدرت به طرز عجیبی به موضوع مداخله روسیه در کریمه (Crimea) منتقل شده است. دیگر، بحثی جدی درباره وضعیت مرکز اوکراین مطرح نیست، بلکه چالش بین المللی درباره استفاده روسیه از زور و نهایتاً تقاضای دولت محلی کریمه برای پیوستن به روسیه است: موضوع این یادداشت!

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۲ ، ۱۶:۱۹
امیر مقامی


منظورم از عنوانی که برگزیده ام این نیست که مقامات دولت جدید واقعا «دکتر» هستند یا نه و اصلا بر این باورم که مقامات سیاسی نیازی به این عناوین ندارند! بهتر است جامعه مقامات را در جایگاه مسئولیتشان بشناسد تا با سمت دانشگاهی شان. «دکتر» بودن و «دکتر»شدن، تا اینجا آخرین حلقه سیاست «دوربرگردان» در برابر نیروهای انسانی تحصیلکرده دانشگاهی است یا یک پرستیژ اجتماعی؟ یک حق فردی برای ادامه تحصیل یا فرصتی برای پژوهش و تحقیق؟ فرصتی برای رسیدن به منابع قدرت یا فرصت ماندن در آکادمی برای علاقه­مندان دانش و پژوهش؟ هر چه هست و چه بسا همه اینها و چیزهایی جز اینها هم هست؛ به هرحال در دولتی که عنوان «دکتر» بارها به چالش اجتماعی و سیاسی انجامید، به یک مسأله مهم آموزش عالی هم تبدیل شد. مسأله این بود که شکایت­های بی­شماری درباره ناعادلانه بودن روش جذب دانشجوی دکتری وجود داشت.

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ مهر ۹۲ ، ۱۷:۵۵
امیر مقامی

صفورا صادقیان

امیر مقامی

 

خشونت خانگی (Domestic Violence) هم علل متنوع و پیچیده ای دارد و هم روش مقابله با آن متقابلا چندوجهی و پیچیده است. در میان علل بروز این خشونت ها برخی اشکلات حقوقی و قانونی نیز وجود دارد. در مقابل برای کاهش تأثیر علل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و قانونی خشونت خانگی نیز برخی راه حل های حقوقی وجود دارد، از جمله اصلاح قوانین، اجرای قوانین حمایتی از گروه های آسیب پذیر (به خصوص کودکان و زنان) و... . در این یادداشت کوتاه به نقش نفوذ فرهنگ حقوق بشر و فعالیت های بین المللی در مقابله با این پدیده می پردازیم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۲ ، ۱۰:۴۶
امیر مقامی


محبوب موحددوست

 

وقتی انسان صاحب حق وارد جامعه شده و در متن جامعه قرار می گیرد حق و اجرای قانون باید تضمین شده باشد و چون همه نمی توانند مجری قانون باشند انسانها در طی ورود به جامعه ی سیاسی حق اجرای قانون را برای حفاظت از حقوق فردی خود به حکومت واگذار می کنند. حال این حکومت می تواند در معرض تعدی قویترها قرار گیرد؛ حکومتی که در آن اراده ی خاص یک نفر یا یک گروه بر دیگران تحمیل شود و حقوق فردی انسان را زیر پا بگذارد.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۲ ، ۰۷:۳۴
امیر مقامی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ تیر ۹۲ ، ۰۷:۳۶
امیر مقامی

امیر مقامی

صفورا صادقیان

 

از نگاه حقوقی، غیرقانونی بودن رفتارخشونت آمیز را با توجه به عناصر زیر که در شناخت مصداقی خشونت هم مورد استفاده هستند، میتوان استنباط کرد:

1. قصدعمدی وانجام عملی آگاهانه؛

2. استفاده اززور وغلبه؛

3.حالت تندی و شدت؛

4.تعرض،تعدی وحمله به دیگران؛

5.آزاروآسیب رساندن به دیگران. (1)

 البته تحقق آسیب جسمانی یا روانی معمولاً شرط پیگیری این رفتار در محاکم قانونی است . بنابراین میتوان گفت خشونت، رفتاری تعرض آمیز با دیگران به قصد آسیب رساندن جسمانی یا روانی یا تهدید این امور است

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ تیر ۹۲ ، ۱۲:۳۲
امیر مقامی

 

حجت الاسلام دکتر رسول مظاهری

 

 

عضو هیأت علمی دانشگاه اصفهان

 

 

 

 

 

 

در میهن عزیزمان جمهوری اسلامی ایران به جز مسلمانان، مردم غیر مسلمان و در اصطلاح کافر هم زندگی می کنند و از نظر حقوقی این سؤال مطرح می شود که آیا یک شهروند مسلمان ایرانی حق دارد علیه شهروند دیگر هم وطن خود شعار دهد و با صدای بلند او را نفرین کند؟

 

 

پس از سقوط و اعدام صدام،‌ برخی نمازگزاران در شعارهای انقلابی خود به جای واژه صدام، واژه کفّار را قرار داده اند و به جای مرگ بر منافقین و صدام، شعار «مرگ بر منافقین و کفّار» سر می دهند که به نظر می رسد کار درستی نباشد. در فرهنگ اسلامی یک مسلمان نمی تواند خواهان مرگ همه کفار باشد. کفار از نظر ادبی صیغه جمع است و با توجه به معرفه بودن و همراه نداشتن هیچ قید و شرطی به معنای همه ی کافران است و ظهور در این دارد که شعار دهنده خواهان مرگ همه کفار حتی هموطنان غیر مسلمان خود می باشد در حالی که مطلوب برای یک مسلمان، ابتدا هدایت دیگر انسان ها است. در آیه شریفه «وَ قاتِلوهُم حَتی لاتَکونَ فِتنَهٌ» از غایتی که با لفظ «حتّی» در آیه آمده معلوم می شود

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ تیر ۹۲ ، ۰۷:۳۲
امیر مقامی


متن اصلی مقاله منتشرشده در روزنامه حزب الله، 4 و 5 اردیبهشت 86

 

1.         عدم تبعیض و برابری، به عنوان آرمانی انسانی در چهره‌های متفاوتی ظاهر میشود؛ همانگونه که تبعیض!

هرلحظه به شکلی بت عیار بر آمد / دل برد و نهان شد

هر دم به لباسی دگر آن یار بر آمد / گه پیر و جوان شد

گه نوح شد و کرد جهانی به دعا غرق / خود رفت به کشتی

گه گشت خلیل و به دل نار بر آمد / آتش گل از آن شد!

در ماده یک اعلامیه حقوق بشر بر برخورداری افراد انسانی از حقوق بشر بدون هیچگونه تمایزی از حیث «نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقیده سیاسی یا هر نوع عقیده دیگر، ملیت، وضع اجتماعی، ثروت، ولادت، یا هر موقعیت دیگر» تاکید شده است و نیز بر این نکته پافشاری میشود که «هیچ تبعیض به عمل نخواهد آمد که مبتنی بر وضع سیاسی، اداری و قضایی یا بین‌المللی کشور یا سرزمینی باشد که شخص به آن تعلق دارد...» تامل در این ماده، نشان از اهمیت برابری نژادی دارد که در ابتدای انواع تمایزات و تبعیضها به «تبعیض نژادی» اشاره شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ تیر ۹۲ ، ۱۱:۲۱
امیر مقامی


ساخت و گسترش بی رویه نهاد دولت در عصر مدرن ایران، اسباب بزرگی آدمهای بسیاری را فراهم کرده است. اگر تا پیش از تأسیس دولت مدرن، تنها خوانین و شیوخ و علما در زمره سرشناسان بودند، دولت مدرن افراد دیگری را در بدنه اجتماعی برکشید که تحت عناوین تازه تر، نقش خاصی در ساخت اجتماعی، قاعده سازی و اجرای مقررات برعهده داشتند. البته به رسمیت شناخته شدن این دسته اخیر با کشمکش های جدی قدرت های سنتی و مدرن امکانپذیر شد. هر چه نهاد دولت بزرگتر شد طیف تکنوکراتها و دیوان سالاران نیز گسترش یافت و در کنار دیوان دولت و نهاد آموزش و پرورش مدرن، بازار دوران پساخانسالاری نیز افرادی را می پرورد که دیگران باید به محض روبرو شدن با آنها کف یک دست به سینه بچسبانند، سر خم کنند و سلام بگویند. تحولات اجتماعی ناشی از انقلاب، گسترش نهادهای مذهبی و علمی و... طی سه دهه اخیر علاوه بر این، افراد واجب السلام دیگری را از میان روحانیان جوان تر، افسران بازمانده از جنگ، استادان دانشگاه و... برکشیده است. حالا اطراف را که نگاه می کنید این دست افراد که آنها را واجب السلام می نامیم، بدون رتبه بندی و در نظرگرفتن سلسله مراتب اجتماعی، زیاد شده اند. هرکدام از این افراد، به تناسب نقش و اهمیت نقش اجتماعی خود، مطالباتی از سایر نقش ها بروز می دهند. بنابراین طبیعی است که با گونه ای از تزاحم انتظارات ناشی از نقش روبرو شویم. این تزاحم ممکن است در لابلای بعضی تعارفات مرسوم پوشیده بماند اما پیامدهای رفتاری مشخصی از خود برجامیگذارد که در نوع خود مسبب چالشهای اخلاقی تازه تری در زمینه رفتار اجتماعی است. یک نمونه از این پیامدها را در گسترش خودخوانده مصادیق «اشخاص بسیار مهم» (VIP) می توان مشاهده نمود. این بدان معنا نیست که واقعا اشخاص زیادی هستند که می توانند و می خواهند از خدمات و امکاناتی که معمولا و رسما به عنوان وی آی پی ارائه می شوند، استفاده کنند، بلکه به این معناست که انتظار اشخاص این است که با آنها به عنوان شخص بسیار مهم رفتار شود، و خودسرانه از مزایایی فراقانونی و غیرقانونی بهره مند شوند. مثلا یک نفر چون پزشک است انتظار دارد، وقتش محترم تر از «دیگران» (هرکه باشند) باشد و در نتیجه از هر نوبتی فارغ، دیگری چون استاد دانشگاه است (در هر مرتبه و هر مرکز آموزشی) متوقع است از مزایای خاصی در برخورد اجتماعی بهره مند شود، دیگری چون خودرو گرانتری دارد (مثلا پراید!) می خواهد از خط ویژه بی آر تی استفاده کند و... اتفاقا آن چه محرک نوشتن این یادداشت شد، مشاهده همین تصویر اخیر است! خلاصه آن که یک ناهنجاری اخلاقی جدید قابل مشاهده است که فرضا آن را خود وی آی پی پنداری می نامیم که چه بسا در میان ده ها گونه ناهنجاری اخلاقی تازه بنیاد یا کلاسیک، ممکن است نادیده بماند. می توان به این اندیشید که برای رهایی از این رفتار چه تمرین هایی باید داشت و چه آموزش هایی باید ارائه کرد. اما علاوه بر این حسب مشاهده، گمان می کنم نوعی از خود وی آی پی پنداری مسری در تمام اقشار سرایت کرده است که تزاحم های ناشی از آن گاه به بحران و افزایش زمینه جرایم علیه اشخاص (و چه بسا علیه اموال دولت) خواهد انجامید. در برابر این ویروس چه می توان و چه باید کرد؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ تیر ۹۲ ، ۰۸:۵۳
امیر مقامی