در رگ تاک

یادداشت ها و آثار امیر مقامی

در رگ تاک

یادداشت ها و آثار امیر مقامی

در رگ تاک

با قرآن

* یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی‏ فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ
اى داوود ما تو را در زمین خلیفه [و جانشین] گردانیدیم پس میان مردم به حق داورى کن و زنهار از هوس پیروى مکن که تو را از راه خدا به در کند در حقیقت کسانى که از راه خدا به در مى‏روند به [سزاى] آنکه روز حساب را فراموش کرده‏اند عذابى سخت‏خواهند داشت

ص / 26

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

یادداشت نوروزی استاد

پنجشنبه, ۲۹ اسفند ۱۳۹۲، ۰۱:۴۵ ب.ظ


درباره «امید»

 

 

فکر نمی کنم برای اهالی حقوق بین الملل، «دکتر امیرحسین رنجبریان» نیاز به معرفی داشته باشد. استاد دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران را اولین بار در حاشیه همایش سلاح های شیمیایی در دانشگاه شهید بهشتی دیدم؛ آنجا آشنایی اولیه شکل گرفت.  استاد که گاهی دانشجویانشان را به نام کوچک صدا می زنند؛ بعد از آزمون دکتری سال 87 در راهروی دانشکده، حاصل کار را پرسیدند؛ گفتم که راضی نیستم! و نشد! سال 88 در آزمون موفق شدم و با لطف ایشان و دیگر استادان، از مهر 89 ردای دانشجویی در دانشکده دوست داشتنی ام را بر تن کردم. برای عید از ایشان درخواست کردم یادداشتی نوروزی هدیه کنند، به من، خانواده ام و خوانندگان وبلاگ. حاصلش این یادداشت دلنشینی است که در عین سادگی، چیزهایی برای آموختن دارد. سپاسگزار لطفشان خواهم بود.

 

 

«نوروز گرامی ترین و گران ارج ترین جشن ایرانی است. ... می توان گفت نوروز در روزگار ما درفش فرهنگ ایران شده است».

 استاد جلال الدین کزازی

 

گرامی دوست و همکارم، حضرت مقامی این خدمتگزار را قابل دانسته و فرمودند چیزکی به مناسبت نوروز 93 بنویسم برای قرار گرفتن در پایگاه  خوش هیئت و پرهیبت او. اختیار نوشتن در باره مسایل حقوقی یا غیر آن را هم به خودم واگذاشت. چند روزی پیشتر از آنکه او با پیام آشنایی بنوازدَم و بخواندَم به نوشتن یک یادداشت نوروزانه، خوش خیالی کرده بودم و با خویش گفته بودم خوشا به حالت! دیگربار به پایان سال رسیدی، یک سال دیگر هم از اثر نفرین و آه دانشجویان جهیدی و اسب بخت جهاندی به دیدن یک سال نوی دیگر. تا سال بعد هم خدا کریم است. امسال را نیک قدر بدان چرا که اندکی سبکبارتر از سالیان پیش هم هستی و چشمانت در تعطیلی ها کمتر دو دو می زند به دنبال گیری کارهای ناتمام در روزهای پس از نوروز. از شما خوبان چه پنهان، به پیشواز نوروز هم رفته بودم و چند روز آخر اسفند را هم پیوند زدم به تعطیلات پیش رو تا از دیگران که همه ساله چنین می کنند کم نیاورم. این شد که زودتر دست از اوراق شستیم و به خود و بچه های مردم تعطیلی پیش رس بخشیدیم. هم خودم چند روزی زودتر از قیل و قال مدرسه و مکتب فاصله گرفتم و هم آنها را از عذاب کلاس در پایان سال ایمن کردم. به امید اینکه ثوابی ببرم و دعایی هم بشنوم که شنیدم.  سه روزی گذشت به اندیشیدن و نیک درماندم در اجابت فرمایش آن عزیز. اینکه باید آیا دوباره فکری تمرکز بدهم بر مسایل روز و همان بحث و درس ها را از نظر گذراندن تا سوژه ای در خور این همه خواننده ی درس خوانده آگاه و پرعلاقه بیابم یا اینکه رها کنم حقوق و حقوق بین الملل را به حال پریشان خود؟ نه بهتر اینکه  "سخن از مطرب و می" گویم و راز دهر کمتر جویم؟ شاید از آموزگاران همیشه انتظار هست ردای آموزش و گفتگوی علمی را از دوش، هیچ برنگیرند و به هر مجلس و به هر حالت، دری از سخنان و مطالب علمی بگشایند. اما نه این بس همه ی سال را و نه نیکوتر که لختی هم به خود زندگی و زندگان پرداختن؟ چند بار دل دل کردم که فرصت از کف ندهم و اینجا هم بنشینم و به طریق معهود، موی بشکافم در فلان تصمیم جدید دیوان دادگستری، سخنی بگویم در باب قطعنامه های تازه تصویب شورای امنیت و یا اظهار لحیه ای کنم در خصوص چند گزارش تازه مراجع و نهادهای بین المللی دارای ابعاد مهم حقوقی!

اما در نهایت دلم نیامد که چشم خوانندگان را خسته کنم به خواندن این طور چیزها. چه اینکه این متاع را، جویندگان در جاهای دیگر نیز اگر بخواهند می یابند.  ضمن آنکه اگر راستی را بخواهید، این چند هفته اخیر، بازار بحث و فحص حقوق بین المللی ها دگر بار رونق گرفته است و نیازی ندیدم به بازطرح برخی ازآنها. از یک سو از بامدادان تا شامگاهان در باب ماهیت و آثار حقوقی توافقنامه ژنو میان صاحب نظران گفتگوست و برخی بحثها نه در دانشکده ها که حتی در روزنامه ها و نشریات هم فرصت طرح یافته اند. مفاهیم گم شده ی حقوق بین الملل مانند حسن نیت در مذاکرات بین المللی و یا اصل وفای به عهد برای ایفای تعهدات بین المللی بر زبان بلندپایگان داخلی و خارجی جاری شده است. برای یک حقوق بین الملل خوانده، چی بهتر از این؟ دست کم برای مدتی انتقادهای فراوان به ما و رشته مان، جای خودش را به مختصری توجه و جاذبه می دهد. اینکه تعداد بیشتری از مردم به زبان و امکانات حقوق بین الملل آشناتر شوند و برخی هم کمتر کمان به دشمنی و یکسره یاوه نشان دادن حقوق بین الملل بکشند، مایه خوشدلی است. از سویی دیگر، ماجرای اوکراین که یکباره بالا گرفت و دوباره تیرهای طعنه منتقدان آغاز کرد به باریدن، زمینه بحثهای حقوق بین المللی دیگری آماده شد. از آن طرف که اِی حقوق بین المللی ها دیگر چه دارید که بدان دلتان را خوش کنید. کو حاکمیت ملی و کو روشهای مسالمت آمیز برای حل بحران و چه شد آن همه ادعا؟ لحاف اوکراین در کشاکش جنگ قدرت میان روسیه و غرب در حال پاره شدن است؛ کجاست چاره ی کار از دیدگاه شما حقوق بین المللی ها؟ باز هم بنشینید صفحه سپید را سیاه کنید در باب منشور ملل متحد و آرمان و ارزش صلح و منع توسل به زور، هی شرح بنویسید و شرح بنویسید! از این طرف پاسخ که چنین نیست و حتی در متن و بطن همه این ماجرا نیز حقوق بین الملل ظهوری دارد انکارناپذیر. ضمن آنکه با بروز این آزمونهای دشوار در صحنه بین المللی، کل پیکره عظیم حقوق بین الملل را به چوب نفی و طرد نباید راند و حکم به ناکارآیی و بی فایدگی مطلق آن داد. البته که من همیشه آرزو داشته ام که دارندگان قدرت، سود کوتاه مدت خود را ترجیح ندهند بر رعایت قواعد حقوقی و اینکه سبکسرانه و دوگانه رفتار نکنند. چراغ حقوق بین الملل را بهر تاریکی ها نگه بدارند و از گذشته خود و دیگران هم درس آموزی کنند که چطور اثر این بی اعتنایی ها به قدرتمندان هم برگشته است. ولی خوب آنان را پروای این نیست تا مدرّسان و شارحان حقوق بین الملل، شرمنده اهل نقد و نظر نشوند! به کار خویش مشغول اند. امروز و دیروز هم ندارد این حکایت. اظهار شرم از چشم دوختن تنی چند از استادان آمریکایی حقوق بین الملل به چشم دانشجویانشان بسیار خواندنی است در مقاله هایی که در مورد نحوه رفتار دولت آمریکا پس از واقعه 11 سپتامبر نگاشته اند. آنجا و در موارد مشابه می توان دید که رفتار بی ملاحظه حقوق بین الملل و یا حقوق بشر یک دولت، چقدر کار یک مدرّس حقوق بین الملل را سخت می کند.

به هر روی، این شد که از خیر بازگویی این جور مسایل گذشتم. سپس با خویش گفتم سخنی بگویم همدلانه از بهار و نوروز، ولی از این سوی نیز راه را بر خود بسته دیدم. پرسیدم از خود، وقتی  سخنوران و زیباشناسان و نازک طبعان، بهترین ها را در این باره گفته اند و وصف شیرین نوروز و بهار را به هزار گونه سخن تر و تازه به کام مشتاقان ریخته اند؛ تو کمینه کیستی که بخواهی چیزی بر آن افزون کنی یا سخن تازه بیاری؟ از آنها بگذریم. خود جوانان این دوره را نمی بینی؟ این همه ذوق و این همه نوآوری را نمی بینی در وبگاه ها، در پیامک های نوروزی، در سُرایش یا گزینش شعرها، در شکل های جدید برای شادباش های نوروزی؟ هنوزت نیاموخته اند که عرض هنر پیش یار بی ادبی است، همچنان که حافظ فرمود؟ پاسخ روشن بود. پس بهترین کار در این دیدم، که حفظ آبرو کنم و از خویش هیچ نگویم. این شد که یادداشت را آراسته کردم به فرموده استاد کزازی، آن شهسوار عرصه ادب و سخن سنجی و روان گویی همروزگار ما.

در اینجا خواسته ام با او همنوا شوم و گذرا یادی کنم از جایگاه بی مانند نوروز در فرهنگ و زندگی ما ایرانی ها. استاد کزازی به درستی و محققانه می گوید که نوروز درفش فرهنگ ایرانی است و من چیزی ندارم که بر این سخن بلند بیفزایم. تنها این را می گویم که امید به آینده جزیی از همین فرهنگ است در درازنای هزاره ها. و نوروز که هر ساله باز می گردد خود نماد امید است به شکوفایی دوباره و سپری شدن سردی ها و نامرادی ها. شاهنامه که خود به تمامی آیینه فرهنگ و آیین دلخواه و مورد پسند حکیم توس برای جملگی ماست- و ناگزیرم بگویم بدبختانه حکمت های پیدا و پنهان این اثر سترگ و جاودانه را کمتر درمقام عمل به کار می گیریم – سرشار از همین امید بخشی و امیدواری به آینده است. امید از آن رو بر همه ما واجب است که سختی های روزگار ما کم نیستند بلکه می توان گفت بسیار اند. من برای سال نوی خود و دیگران، بیش از همه چیز آرزوی قوت گیری روحیه امیدواری دارم. خصوص جوانان را امید بیشتر لازم می نماید که تنگنا و ناامیدی بیشتر بر اینان است که خودنمایی میکند.

         چشم بر واقعیتهای ناگوار نمی بندم و خیال پروری را درست نمی دانم؛ اما مانند بسیاری دیگر امیدوارم. امیدوارم که خشنودی از زندگی نزد مردمان بیشتر شود. امیدوارم این در کار آن بی جهت گره نزند. امیدوارم در محیط کار و اجتماع، ایرانیان احترام یکدیگر را بیشتر نگه دارند. امیدوارم قلبها درون سینه ها، بیشتر به مهر و سازگاری با دیگران بتپد. امیدوارم کارهای سودمند و پرثمر کوچک، جای ادعاهای بزرگ و ناشدنی را بگیرد. امیدوارم آنها که اختیار خویش را برده وار تسلیم میل به قدرت و افزون طلبی ناحق – به هر گونه از جاه و مال و نام-  کرده اند، تا بیش از این بر خود و دیگران خسارت نیاورده اند دریابند که زود یا دیر به همان منزلی خواهند رسید که با حسرت مردگان پیشین. تاریخ سراسر حکایت همین با حسرت از جهان رفتگان است که ندانستند امور این عالم همیشه طبق سودا و سود آنان نمی چرخد . امیدوارم باران بیشتر برما ببارد. امیدوارم عنایتی شود تا حال ها خوش شود و دل ها کمتر به غم سپرده شوند.

نمیدانم فرمان مقامی عزیز را سرانجام توانستم بُردن با این چند خط پریشان؟ چون قرار شد او به سلیقه خوش خودش، تصویری هم بگذارد که صفای سپاهان را بازتاب دهد یا هر جای دیگر این بوم و بر را که مناسب احوال نوروزی باشد. ناموزون گویی من به زیبایی آن تصویر در.

 

 نوروز و سال نو مبارک. امیرحسین رنجبریان

نظرات  (۴)

سلام و ارادت.

هم عکس و هم مطلب بسیار زیبا بود. موفق باشید.

ممنون استاد از این نوشته زیبای شما و این بذر امیدی که در اول سال در دل ما کاشتید! انشالا رویش جوانه های اون رو ببینید
سلام 
استاد عزیز ممنون از گفته های زیبا وسرزندگی که در جملات ناب شما بود.سالی پر لبخند داشته باشید 
با تبریک سال نو برای شما دو استاد بزرگوار
بسیار زیبا بود هم امیدواری و امید دهی استاد عزیز جناب رنجبریان
و هم تصویری که جناب استاد مقامی انتخاب کردند.
و باز زیبا بود از این نگاه که چه زیبا و به رسم ادب و احترام درخواستی شد و چه زیبا به درخواست پاسخ داده شد.
با آرزوی بهترین ها برای هر دو استاد بزرگوار

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">