خود وی آی پی پنداری
ساخت و گسترش بی رویه نهاد دولت در عصر مدرن ایران، اسباب بزرگی آدمهای بسیاری را فراهم کرده است. اگر تا پیش از تأسیس دولت مدرن، تنها خوانین و شیوخ و علما در زمره سرشناسان بودند، دولت مدرن افراد دیگری را در بدنه اجتماعی برکشید که تحت عناوین تازه تر، نقش خاصی در ساخت اجتماعی، قاعده سازی و اجرای مقررات برعهده داشتند. البته به رسمیت شناخته شدن این دسته اخیر با کشمکش های جدی قدرت های سنتی و مدرن امکانپذیر شد. هر چه نهاد دولت بزرگتر شد طیف تکنوکراتها و دیوان سالاران نیز گسترش یافت و در کنار دیوان دولت و نهاد آموزش و پرورش مدرن، بازار دوران پساخانسالاری نیز افرادی را می پرورد که دیگران باید به محض روبرو شدن با آنها کف یک دست به سینه بچسبانند، سر خم کنند و سلام بگویند. تحولات اجتماعی ناشی از انقلاب، گسترش نهادهای مذهبی و علمی و... طی سه دهه اخیر علاوه بر این، افراد واجب السلام دیگری را از میان روحانیان جوان تر، افسران بازمانده از جنگ، استادان دانشگاه و... برکشیده است. حالا اطراف را که نگاه می کنید این دست افراد که آنها را واجب السلام می نامیم، بدون رتبه بندی و در نظرگرفتن سلسله مراتب اجتماعی، زیاد شده اند. هرکدام از این افراد، به تناسب نقش و اهمیت نقش اجتماعی خود، مطالباتی از سایر نقش ها بروز می دهند. بنابراین طبیعی است که با گونه ای از تزاحم انتظارات ناشی از نقش روبرو شویم. این تزاحم ممکن است در لابلای بعضی تعارفات مرسوم پوشیده بماند اما پیامدهای رفتاری مشخصی از خود برجامیگذارد که در نوع خود مسبب چالشهای اخلاقی تازه تری در زمینه رفتار اجتماعی است. یک نمونه از این پیامدها را در گسترش خودخوانده مصادیق «اشخاص بسیار مهم» (VIP) می توان مشاهده نمود. این بدان معنا نیست که واقعا اشخاص زیادی هستند که می توانند و می خواهند از خدمات و امکاناتی که معمولا و رسما به عنوان وی آی پی ارائه می شوند، استفاده کنند، بلکه به این معناست که انتظار اشخاص این است که با آنها به عنوان شخص بسیار مهم رفتار شود، و خودسرانه از مزایایی فراقانونی و غیرقانونی بهره مند شوند. مثلا یک نفر چون پزشک است انتظار دارد، وقتش محترم تر از «دیگران» (هرکه باشند) باشد و در نتیجه از هر نوبتی فارغ، دیگری چون استاد دانشگاه است (در هر مرتبه و هر مرکز آموزشی) متوقع است از مزایای خاصی در برخورد اجتماعی بهره مند شود، دیگری چون خودرو گرانتری دارد (مثلا پراید!) می خواهد از خط ویژه بی آر تی استفاده کند و... اتفاقا آن چه محرک نوشتن این یادداشت شد، مشاهده همین تصویر اخیر است! خلاصه آن که یک ناهنجاری اخلاقی جدید قابل مشاهده است که فرضا آن را خود وی آی پی پنداری می نامیم که چه بسا در میان ده ها گونه ناهنجاری اخلاقی تازه بنیاد یا کلاسیک، ممکن است نادیده بماند. می توان به این اندیشید که برای رهایی از این رفتار چه تمرین هایی باید داشت و چه آموزش هایی باید ارائه کرد. اما علاوه بر این حسب مشاهده، گمان می کنم نوعی از خود وی آی پی پنداری مسری در تمام اقشار سرایت کرده است که تزاحم های ناشی از آن گاه به بحران و افزایش زمینه جرایم علیه اشخاص (و چه بسا علیه اموال دولت) خواهد انجامید. در برابر این ویروس چه می توان و چه باید کرد؟