بایسته های استقلال سازمان وکالت از منظر حقوق بشر
امیر مقامی*
سخنرانی در همایش همبستگی وکلا، اصفهان، آذر 96
- مقدمه و مفاهیم
«وکالت» یک حرفه است. این گزاره پیامدها و پرسشهایی پدید خواهد آورد، از جمله این که رابطه اشتغال به وکالت و آزادی انتخاب شغل چیست؟ چه کسانی میتوانند به این حرفه اشتغال ورزند؟ شرایط اشتغال به این حرفه چیست؟ شاغلان این حرفه چه حقها و تکالیفی دارند؟ و... اما آنچه این حرفه را از دیگر حرفههای غیردولتی متمایز میسازد، ارتباط جدّی آن با حرفه قضاوت و به طور کلّی سیستم قضایی است که در زمره اعمال حاکمیتی قلمداد میشود. از این رو، هرگونه وضع قاعده نسبت به این حرفه به ظاهر خصوصی، با منافع عمومی و اعمال حاکمیت دولت مرتبط خواهد بود. در عین حال پرسشی که نگارنده پیش روی خود قرار داده این است که نسبت این حرفه با آزادی تشکّلهای حرفهای چیست؟ به عبارت دیگر، آیا ایجاد یک سازمان حرفهای (صنفی) وکالت ضروری است؟ آیا این سازمان، باید مجزا و مستقل از ارکان حاکمیت باشد یا دنباله آنها؟ اساساً چنین نهادی، چه ماهیتی دارد؛ خصوصی باید باشد، یا دولتی یا یک نهاد عمومی غیردولتی؟ اگر بخواهم پرسش خود را به وضوح بیان کنم باید چنین بگویم که: با توجه به ارتباط عمیق حرفه وکالت با یکی از سه کارکرد اصلی قوای حاکمیت، اولاً آیا تشکیل سازمان صنفی وکلا، جایز است یا آنها نیز باید مانند کارمندان دولت انگاشته شوند[1] که نیاز و مجوزی برای تأسیس نهاد صنفی و حرفهای ندارند؟ ثانیاً در صورت جواز تشکیل چنین نهادی، آیا نقش این نهاد و اعضای آن در یکی از کارکردهای حاکمیت، به حاکمیت اجازه میدهد که نسبت به آن مداخله داشته باشد؟
برای پاسخ به پرسش نخست نیاز چندانی به استدلالهای پیچیده حقوقی نیست و عملاً دولتها این رویه را پذیرفتهاند که وکالت یک شغل دولتی نیست. دلیل آن هم ساده است و آن این که «وکیل» از طرف اشخاص خصوصی درگیر در پرونده ایفای نقش میکند و نماینده ایشان است. نمایندگی اشخاص را نمیتوان به محکمه سپرد چرا که محکمه باید به عنوان شخص ثالث و بیطرف اقدام نماید. اگر عمیقتر به موضوع نگاه کنیم، استقلال و آزادی وکیل، ادامه استقلال و آزادی و خودمختاری اشخاص است و از همین زاویه میتوان به پرسش دوم وارد شد و آن این که استقلال سازمان وکالت نیز ادامه استقلال وکیل است.
برای پاسخ به پرسش دوم، منظرگاه این قلم نظام بینالمللی حقوق بشر است که ممکن است با منظرگاههای اداری، اقتصادی و حتّی فلسفی متمایز باشد.
- کدام استقلال؟
وقتی از استقلال وکیل و استقلال سازمان حرفهای وکالت سخن میگوییم، منظور چه استقلالی است؟ استقلال از چه چیز؟ در جای دیگری، نگارنده بیان کرده است[2] که نخستین استقلال، استقلال از خود است. این استقلال هم جنبههای اخلاقی دارد و هم جنبههای حقوقی. بیطرف ماندن، شفافیت و پاسخگویی وکیل را گویی میتوان به سازمان وکالت نیز تسرّی داد؛ چنانکه سازمان وکالت نیز باید در مسائل غیرصنفی از جمله مسائل سیاسی و در برابر اجرای قانون، بیطرفانه عمل نماید. دیگر، استقلال از بخش خصوصی است که هم وکیل و هم سازمان وکالت باید از مداخله، نفوذ و فشار بخش خصوصی آزاد باشند. این گونه استقلال را نیز میتوان با قواعد حقوقی که لازمه آن است، مورد حمایت قرار داد. اما آنچه بیشتر محل پرسش است، استقلال وکیل و سازمان وکالت از حاکمیت و به ویژه قوه قضاییه است. همانگونه که اشاره شد، استقلال وکیل و به تبع آن سازمان حرفهای وکالت، از لوازم آزادی اشخاص در دفاع از منافع و حقوق خود نزد مقام حاکمیتی بیطرف است. پیشتر و بیشتر درباره استقلال شخص وکیل و مبانی و قواعد لازم حقوقی و اخلاقی حاکم بر روابط او با دیگران و به ویژه نهاد قضاوت، از آن حیث که استقلال وی محفوظ بماند، سخن گفته شدهاست. لذا اینک بحث را به استقلال سازمان حرفهای وکالت محدود میکنیم.
- چرا استقلال؟
مبانی حقوقی متفاوتی برای استقلال سازمان حرفهای وکالت میتوان برشمرد که ذیلاً آنها را مرور میکنیم:
1-3. حق تشکیل اتحادیه
مطابق ماده 22 میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی «هر کس حق اجتماع آزادانه با دیگران را دارد از جمله حق تشکیل سندیکا (اتحادیههای صنفی) و الحاق به آن برای حمایت از منافع خود.» این حق نیز از حقوق مقیّد است و لذا ممکن است به موجب قانون، برای حمایت از امنیت ملّی، اخلاق حسنه و حقوق و آزادیهای دیگران محدود شود. حق تشکیل اتحادیه از لوازم کارکرد مناسب اشتغال حرفهای نیز محسوب میشود. برابر بند 23 «اصول بنیادین راجع به نقش وکلا»[3]، «وکلا نظیر دیگر شهروندان محق آزادی بیان، عقیده، تشکیل اتحادیه و تجمّع هستند. به ویژه آنها حق دارند در مباحث عمومی راجع به موضوعات حقوقی، مدیریت دادگستری و ترویج و حمایت از حقوق بشر مشارکت نمایند و سازمانهای محلّی، ملّی یا بینالمللی تأسیس کرده یا به آنها ملحق شوند و بدون آن که با محدودیتهای ناشی از عمل قانونی یا عضویت در یک سازمان قانونی مواجه شوند، در جلسات آنها شرکت نمایند. برای اعمال این حق، وکلا باید طبق قانون، استانداردهای شناختهشده و اخلاق حرفهای حقوقی رفتار نمایند.» در بخشهای آتی احکام لازم برای اعمال این حق از طریق اتحادیههای حرفهای را بیان خواهیم کرد.
2-3. حق دادرسی عادلانه
یکی از حقوق طرفین/متهم برای تحقّق دادرسی عادلانه آن است که «شخصاً یا به وسیله وکیل منتخب خود از خود دفاع کند.» دفاع وکیل، در واقع همان دفاع شخص از خود است که از طریق اعطای نمایندگی انجام میشود. بنابراین همانگونه که طرف/متهم قضیه آزادی عمل دارد که در جلسه دفاع حضور یابد و از منافع خود دفاع کند، همان آزادیها به وکیل او نیز تعلّق میگیرد. از آنجا که وکیل، شایستگی خود را برای تصدّی و حفظ موقعیت شغلی از کانون وکلا اخذ میکند، در نتیجه سازمان حرفهای وکالت نیز باید از استقلال حرفهای برای انجام وظایف خود، به ویژه اعطای صلاحیت وکالت به متقاضیان،[4] نظارت بر رفتار حرفهای وکلا و رعایت مقررات اخلاق حرفهای برخوردار باشد. بنابراین چنین سازمانی باید به صورت خودساماندهی تأسیس شود و فعالیت نماید؛ چنانکه رعایت قواعد دموکراتیک درون آن نیز لازمه تضمین رعایت قوانین توسط آن خواهد بود.
3-3. تفکیک قوا
بسیاری از فشارها و مداخلات نسبت به وکیل و سازمان وکالت ممکن است از سوی قوه مجریه حادث شود. این فشارها معمولاً با هدف جهتدهی سیاسی به عملکرد وکلا – به ویژه در کشورهایی که نقش وکلا در فرایندهای اجتماعی یا دادرسی اساسی پررنگ است – و یا تأمین اهداف خاص و جزئی انجام میشود. چنین فشارها و مداخلاتی از آنجا که ممکن است سیر پرونده و قضاوت را تحت تأثیر قرار دهد، یا با ممانعت از دسترسی وکیل به اسناد و مدارک لازم، منجر به خلل در ادله قضایی شود؛ اصل تفکیک قوا را نیز نقض خواهد کرد.
4-3. دفاع از حقوق بشر
وکلای دادگستری در انجام فعالیت حرفهای خود، به طور فردی عهدهدار دفاع از حقوق بشر هستند[5] بنابراین مشمول حمایتهای مندرج در اعلامیه راجع به مدافعان حقوق بشر[6] خواهند بود. مطابق این اعلامیه که مصوب مجمع عمومی ملل متحد است، مطابق ماده یک این اعلامیه هر شخص حق دارد به طور فردی یا از طریق «اتحاد» با دیگران، به حمایت از حقوق بشر بپردازد. برابر ماده 5 اعلامیه، حق تأسیس و ملحق شدن به اتحادیهها و تشکلهای حمایت از حقوق بشر از جمله حقوق این افراد است.
- چگونه استقلال؟
سند «اصول بنیادین نقش وکلا» مصوب هشتمین کنگره ملل متحد درخصوص پیشگیری از جرم و رفتار با متخلفان، مهمترین سند نرم بینالمللی است که ضوابطی درباره استقلال سازمان وکالت بیان نموده است. علاوه بر ماده 23 این سند که پیش از این مورد اشاره قرار گرفت و حق تشکیل اتحادیه حرفهای وکلا را همچون دیگر شهروندان به رسمیت شناختهاست، ماده 24 این سند مقرر میدارد که «وکلا باید محق باشند اتحادیهها (کانونها)ی حرفهای خودسامان[7] خویش را به منظور نمایندگی منافعشان، ارتقاء آموزش و تعلیم مستمر و حمایت از حیثیت حرفهای ایشان تشکیل و به آن ملحق شوند. رکن اجرایی اتحادیههای حرفهای باید به وسیله اعضای آنها انتخاب شود و وظایف خود را بدون مداخله خارجی انجام دهد.» این اصل با تأکید بر دموکراتیک بودن سازمان حرفهای وکالت، به طور مؤثری دخالت بیرونی در تشکیلات اجرایی سازمان حرفهای وکالت را نهی کرده است. «انتخاب توسط اعضا» مستلزم فقدان «دخالت» سایر نهادها و مقامات اجرایی و قضایی در فرایند «انتخاب» و رعایت آزادی انتخاب (هم برای نامزدهای مدیریت سازمان وکالت و هم برای رأیدهندگان که همان اعضا هستند) خواهد بود.
یکی دیگر از لوازم استقلال سازمان وکالت این است که مقررات رفتار حرفهای وکلا باید از طریق ارگانهای مناسب به موجب قانون در چارچوب قوانین و عرف ملّی و معیارها و هنجارهای شناختهشده بینالمللی وضع شود. (ماده 26 اعلامیه نقش وکلا)
علاوه بر این، اتهامات یا شکایات علیه وکلا در خصوص فعالیت حرفهای آنها باید به سرعت و عادلانه طی فرایندی منصفانه مورد رسیدگی قرار گیرد. لذا وکلا نیز از حق بهرهمندی از وکیل انتخابی برخوردارند. برابر ماده 28 اعلامیه مزبور، رسیدگیهای انتظامی علیه وکلا باید نزد یک کمیته انتظامی بیطرف تأسیس شده توسط سازمان حرفهای، نزد یک مقام قانونی مستقل و یا نزد یک دادگاه انجام شود و امکان تجدیدنظر توسط نهاد قضایی مستقل نیز فراهم باشد. اگرچه این ماده، امکان رسیدگی به تخلفات انتظامی وکلا توسط «دادگاه» را پیشبینی کرده است، اما اولاً ماده 29 بیان میدارد که همه رسیدگیهای انتظامی باید در چارچوب مقررات رفتار حرفهای و دیگر موازین شناختهشده و اخلاق حرفهای حقوقی در پرتو اصول (بنیادین نقش وکلا) انجام شود. ثانیاً تأسیس کمیته انتظامی باید توسط سازمان وکالت باشد یا سازمان، صلاحیت آن را بپذیرد. همچنین مطابق مقدمه این «اصول»، حمایت مؤثر از حقوق بشر و آزادیهای اساسی نیازمند آن است که همه اشخاص به خدمات حقوقی فراهم شده توسط «حرفه حقوقی مستقل» دسترسی مؤثر داشته باشند.
- چالشهای موجود
در مقررات فعلی، موازینی وجود دارد که با اصل استقلال به نحوی که فوقاً اشاره شد مغایرت دارد. از جمله ماده 11 لایحه قانونی استقلال کانون وکلا که نظارت بر حسن اجرای وظایف وکالتی را در مورد وکلای متقاضی ترفیع (که امروزه منسوخ است) به دادگاه میسپارد. تقاضای تعلیق وکیل به جهتی از جهات (بدون ذکر جهت قانونی) از سوی وزیر دادگستری (رئیس قوه قضاییه) در ماده 18 لایحه قانونی مزبور، تعیین تعرفه وکالت به عنوان یکی از قواعد رفتاری وکالت از سوی قوه قضاییه (ماده 19 لایحه قانونی)، رسیدگی به تخلفات اعضای هیئت مدیره کانون توسط قوه قضاییه (ماده 21 لایحه قانونی و ماده 5 قانون کیفیت اخذ پروانه وکالت دادگستری)، ضرورت تصویب آییننامههای انتخاباتی و انتظامی توسط قوه قضاییه و تبعیت نظامات کانون وکلا از قوه قضاییه (ماده 22 لایحه قانونی و ماده 18 قانون وکالت)، دخالت در تعیین تعداد کسانی که میتوانند به وکالت اشتغال ورزند و محدودساختن آزادی انتخاب شغل و صدور پروانه وکالت توسط کانونهای وکلا از سوی کمیسیونی با اکثریت اعضای قضایی (ماده 1 قانون کیفیت اخذ پروانه وکالت دادگستری)، رسیدگی به صلاحیت نامزدها در دادگاه انتظامی قضات (ماده 4 قانون کیفیت...)، تعیین محدوده هر کانون توسط قوه قضاییه (ماده 17 قانون وکالت و تبصره 2 ماده 6 قانون کیفیت...)، از جمله مصادیقی است که در مقررات فعلی منجر به نقض استقلال کانون وکلا میشود.
به علاوه ضروری است به وضعیت خاص مرکز مشاوران حقوقی، وکلا و کارشناسان قوه قضاییه نیز اشاره شود. این مرکز تابع آییننامه اجرایی ماده 187 قانون برنامه چهارم توسعه است. به موجب ماده 1 این آییننامه، سیاستگذاری اجرای ماده 187 قانون مزبور برعهده هیئتی مرکب از اعضای قوه قضاییه است که توسط رئیس قوه قضاییه نصب میشوند و درباره اموری نظیر تعداد مشاوران حقوقی (وکلا)، تخلفات و تعیین تکلیف در خصوص تنبیهات تصمیماتی اتخاذ مینماید. رئیس مرکز نیز از میان «قضات» انتخاب میشود. امور اداری و مالی آن تحت نظارت رئیس قوه قضاییه است. این مقررات، نهاد وکالتی را پدید آورده که اساساً فاقد هرگونه استقلال اداری، مالی و تشکیلاتی است.
- راه حل: قانون استقلال
برای عبور از این چالشها، نیاز است مقررات موجود به نحوی مورد بازنگری قرار گیرد که:
- راه بر هرگونه مداخله اجرایی و تشریفاتی و قضایی قوه قضاییه بر سازمان حرفهای وکالت، آنچنان که در قوانین جاری مقرر است، مسدود شود.
- مقامات قضایی و اجرایی، در تصمیمات مربوط به اداره، امور مرتبط با وکلا و امثال آن فاقد حق رأی باشند.
- نظارت بر عملکرد هیأتهای مدیره و دادگاههای انتظامی به یک مرجع ملّی متشکل از وکلای مورد اعتماد عموم جامعه وکالت سپرده شود.
- مداخله، فشار یا اعمال نفوذ در انتخابات، جریان اداری یا تصمیمات اداری و انتظامی سازمان وکالت، منع و جرمانگاری شود.
- تجدید ساختار سازمان حرفهای وکالت، به گونهای انجام شود که اصول حکومت قانون و حکمرانی خوب در چارچوب آن رعایت شود. مقررات حاکم بر سازمان وکالت باید متضمن موازین دموکراتیک و مشارکت عموم وکلا، شفافیت، پاسخگویی، عدالت و کارآمدی باشد. سازمان وکالت باید به گونهای در چارچوب این اصول رفتار کند که توجیهات مرسوم برای مداخلات خارجی را برطرف نماید.
- تضمین شود که کانون وکلا یک نهاد صنفی و غیرسیاسی است. وکلا حق فعالیت سیاسی دارند، اما برای تصدّی سمتهای سیاسی مکلّف شوند موقتاً پروانه خود را تودیع نمایند. اعطای پروانه وکالت به دارندگان سمتهای سیاسی نیز تا زمان تصدّی سمت آنها ممنوع باشد.
- تصدّی وکالت توسط قضات دادگستری (اعم از فعال یا بازنشسته) یا کارشناسان حقوقی ممنوع شود.
لذا پیشنهاد میشود کمیته ویژهای به منظور کسب نظرات وکلا تشکیل شود و چارچوب قانونی تازهای مبتنی بر راهکارهای کلان فوق، طرح جدیدی برای استقلال کانون وکلا تنظیم نمایند. در واقع، لازم است وکلا به جای پاسخ سلبی، ایجابی اقدام کنند و طرح پیشنهادی خود را تنظیم و تدوین کنند.
* استادیار حقوق بینالملل، دانشگاه شهید اشرفی اصفهانی
[1] اصل هشتم از «اصول بنیادین راجع به استقلال قوه قضاییه» تصریح مینماید که حتی قضات نیز میتوانند اتحادیههای خود را تشکیل دهند و به آنها ملحق شوند.
http://www.ohchr.org/EN/ProfessionalInterest/Pages/IndependenceJudiciary.aspx
[2] امیر مقامی، استقلال وکیل از خود: بیطرفی، مدرسه حقوق، ش 78.
[3] http://www.ohchr.org/EN/ProfessionalInterest/Pages/RoleOfLawyers.aspx
[4] شرایط لازم برای کسب صلاحیتها با در نظر گرفتن صلاحیتهای حرفهای لازم برای تصدّی هر شغل، ممکن است توسط قانون تعیین شود امّا در هر صورت محدودیتهای اشتغال به یک حرفه نباید نامناسب یا غیرضروری با اهداف مشروعی باشد که توجیهکننده آن محدودیت است.علاوه بر این، توجیه محدودیت علیالقاعده میتواند متکّی به حمایت از امنیت ملّی، اخلاق حسنه و رعایت حقوق و آزادیهای دیگران باشد.
[5] http://www.ohchr.org/EN/Issues/SRHRDefenders/Pages/Defender.aspx
[7] Self-governing