برخی زوایای یک «وصیت»
سالها پیش، زمانی که دانش آموز سال سوم ابتدایی بودم؛ به روال مرسوم برای سفر نوروزی به اصفهان آمدیم. آن روزها شاید برای اولین بار بود که با دقت، اصفهان را گشتیم. آن سفر را خوب یادم هست و هنوز عکسهای آن روزها را دارم، از جمله عکس های نشستن روی شیر سنگی خواجو را. اندکی آنسوتر از پل خواجو، ساختمان کوچک آجری بود که با راهنمایی پدرم، متوجه شدم مقبره فردی است به نام «پروفسور پوپ» آمریکایی و ایران شناس. این ماجرا شاید از آن جهت که در گفتگوهای پس از عید در کلاس هم تکرار شد، به خوبی در ذهنم باقی مانده است و این روزها که ماجرای وصیت ریچارد فرای برای دفن در همین شهر و کنار زاینده رود، مطرح است؛ آن خاطره بار دیگر تداعی شد.
فکر میکنم اگر از زاویه حقوقی به این ماجرای اخیر نگاه کنیم و سیاست زدگی مرسوم بعضی گروه ها را کنار بگذاریم، گزاره های جالبی مطرح خواهد شد. نخست درباره خانه ای تاریخی که در دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد به او واگذار شد. از سازمان ثبت اسناد و املاک کشور باید پرسید که آیا سند مالکیتی برای فرای صادر شده است؟ اگر چنین بوده، مستند قانونی آن چیست؟ می دانیم که به موجب قانون، تملک اموال غیرمنقول برای بیگانگان به شدت محدود است. (بنگرید به آیین نامه استملاک اتباع بیگانه) و اگر چنین بوده، حال ورثه فرای چه کسانی هستند؟ وصی فرای (گویا آقای موسوی بجنوردی این سمت را دارند) باید پاسخ دهد که خود فرای درباره این ملک، وصیتی نداشته است؟
نکته دوم درباره وصیت بر دفن است. از منظر قانون مدنی، وصیت تملیکی ممکن است حقوقی را برای دیگران ایجاد کند که در این صورت، باید پذیرش مزبور پس از مرگ به عمل آید. اما مورد اخیر وصیت عهدی است که طبق ماده 834 نیازی به قبول ندارد، مگر آن که در زمان حیات موصی رد شده باشد. البته کارشناسان حقوق خصوصی بهتر می توانند این جنبه ها را واکاوی کنند اما دست کم چنین مواردی نشان می دهد «وصیت» گرچه احتمالاً در زمره «قراردادهای خصوصی» محسوب نمی شود؛ اما ممکن است مشمول ماده 975 قانون مدنی گردد که به موجب آن قراردادهای خصوصی مغایر «نظم عمومی» قابل اجرا نخواهند بود. به عبارت دیگر، «قرارداد خصوصی» را به هرگونه «اراده شخصی» تسری می دهیم! بنابراین، مقررات شهرسازی که از جمله مقررات نظم عمومی محسوب می شوند، ممکن است سبب زمین ماندن وصیت هایی نظیر وصیت فرای باشد. فرض کنید به جای فرای، هر شخص معتبر یا مهم دیگری از اهالی اصفهان چنین وصیتی کرده بود تا به جای «باغ رضوان»، کنار «پل خواجو» دفن شود. به نظر می رسد در این شرایط، «نظم عمومی» مثلاً به تشخیص شهرداری، یکی از موانع اجرای وصیت باشد. البته منظور از «نظم عمومی»، واکنش های اخیر به خبر دفن فرای نیست؛ چون دست کم حدود 45 سال جسد «پوپ»، هیچ واکنش جدی را برنیانگیخته بود؛ بنابراین باید به موضوع نظم عمومی به مثابه یک امر موضوعی اما «نوعی» نگاه کرد. به عبارت دیگر، واکنش به شخصیت افراد، ملاک سنجش مغایرت وصیت با نظم عمومی نیست؛ بلکه نوع موضوع است که برای مغایرت یا عدم مغایرت با نظم عمومی، ملاک خواهد بود. البته مراجع ذیصلاح باید به این پرسش پاسخ دهند که اینجا موضوع چیست: دفن یک ایران شناس یا یک جاسوس ضدایران؟! برداشت من این است که عمل به چنین وصیت های نادری (با فرض مثبت بودن چهره مزبور از نظر علمی، فرهنگی)، نه تنها ناقض نظم عمومی نیست؛ بلکه از آنجا که به ارتقای سرمایه اجتماعی ملّی می انجامد، مفید هم خواهد بود. وانگهی، واکنش های اخیر که بعضاً مغایر قواعد مربوط به احترام میت بوده، آنچنانکه استمرار آن در نامه برخی از نمایندگان محترم مجلس پیش بینی شده است، نمی تواند معیار سنجش «نوعیِ» نظم عمومی باشد. خلاصه این که رد وصیت فرای، نیاز به حکم قضایی دارد و اجرای آن، نیازمند تعامل و همکاری نهادهایی نظیر وزارت امور خارجه و شهرداری اصفهان است.
نکته سوم، اصل دوام دولت است که جایگاه مستحکمی در حقوق اداری داخلی و حقوق بین الملل دارد. به موجب این اصل، تعهدات یک دولت (به عنوان شخص حقوقی مستقل)، با تغییر دولت یا مدیران دولتی، زائل نخواهد شد. اصل انتظارات مشروع در حقوق اداری نیز، بی گمان در این قضیه قابل استناد است. بنابراین چنانچه اخبار مربوط به موافقت دولت قبل با وصیت فرای صحیح باشد – که تاکنون هم تکذیب نشده است – و با در نظر گرفتن ماده 834 قانون مدنی (که البته در خصوص «وصی» است)، می توان گفت دولت فعلی نمی تواند، تعهد دولت سابق را از خود ساقط کند.
دست آخر این که گمان میکنم امروز به جامعه شناسی ایران و مردم شناسی اش بسیار نیاز داریم، شاید کمی بیشتر از تاریخ! و کاش، فرای به جای چنین وصیتی، تقبل زحمت فرموده، سالهای آخر عمر خود را در ایران می زیست؛ در غمها و شادی ها و روحیات ما شریک می شد...
شاید جنبه های دیگری هم در این ماجرا قابل تصور و بررسی باشد، که می تواند دستمایه تحقیق و بررسی بیشتر قرار گیرد.
حالا از جنبه حقوقی قضیه که بگذریم؛ به عقیده بنده به صلاح نیست در شرایطی که هر روز غرب به سرکردگی آمریکا و اروپا یک قطعنامه بر علیه ایران صادر می کنن ما بیایم یه باج دیگه بهشون بدیم و اجازه بدیم جنازه فرای تو ایران اونم تو یک نقطه استراتژیک دفن بشه!!! حالا بماند که فرای وافعاً جاسوسی ایران رو کرده یا ن!! که اینم مزید بر علت می شه.