ورود ثالث در مجادله نام «خلیج فارس»
شاید بتوان گفت یک سوی ماجرای «نام خلیج جنوب ایران (خلیج فارس)» دولتهای عربی (به طور کل) هستند و سوی دیگرش ایران و هر کشور دیگری در این مجادله سیاسی، حقوقی، جغرافیایی، اجتماعی، بین المللی به منزله ثالث محسوب می شود! البته می دانم تعبیر چندان صحیحی نیست، اما دور از واقعیتهای سیاسی و عینی نیز نیست. صدالبته منظور بنده از تیتر نیز این نیست که یک دعوی حقوقی در جریان است که شخص ثالثی وارد آن شده است.
چندی پیش رژیم صهیونیستی نیز با ارائه سندی به «کنفرانس استانداردسازی اسامی جغرافیایی» (21 تا 30 آگست، نیویورک) که توسط یک استاد دانشگاه عبری بیت المقدس پیشنهاد شده است، وارد این ماجرا شد که یک دانشجوی دکتری حقوق بین الملل در وبلاگ خویش(1) آن را چنین توصیف میکند:
«در جریان نشست کنفرانس نهم سازمان ملل متحد راجع به استاندارد نمودن اسامی جغرافیایی هیات رژیم صهیونیستی طی گزارشی (2) پیشنهاد نموده بود تا دولتها و افراد در به کارگیری نام های مختلف خلیج فارس آزاد باشند. در توجیه این پیشنهاد خویش نگارنده گزارش به خارج از صلاحیت ملی بودن برخی مناطق دریایی خلیج فارس استناد کرده است.
این پیشنهاد با اعتراض و مخالفت شدید نمایندگان کشورمان در این کنفرانس مواجه شد. نمایندگان کشورمان اعلام داشتند که پیشنهاد مطروحه در گزارش رژیم صهیونیستی اساسا مغایر با اهداف کنفرانس (یکسان سازی اسامی جغرافیایی) بوده و به نظر می رسد که صرفا با اهداف و اغراض سیاسی طرح گردیده اند. با توجه به اعتراض شدید هیات کشورمان موضوع مذکور به طور کلی کنار گذاشته شد.»
اما ماجرا در داخل کشور چندان به طور جدی مطرح نشد و رسانه ها واکنش خاصّی نشان ندادند. از معدود سایتهایی که به این موضوع پرداخت، ایران اکونومیست بود که البته با شتابزدگی و اشتباه خلیج فارس را (بطور مطلق) جزء آبهای سرزمینی ایران معرّفی کرد و نوشت:
«تاکنون وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران یا نمایندگی ایران در سازمان ملل متحد واکنشی به این گزارش نشان نداده است.»(3)
با مطالعه این سند می توان گفت عمده تمرکز نگارنده این سند بر موضوع Endonym و Exonym است که در هیچ فرهنگ لغتی (حتی نسخه هفتم آکسفورد پیشرفته) وجود ندارد و اصطلاحات خاصّ جغرافیایی است که نویسنده معتقد است جای این اصطلاحات در اصطلاحات نامهای دریایی خالی است. البته باید از اساتید خبره در جغرافیا و زبان و حقوق بین الملل کمک بگیریم تا ترجمه ای از این دو واژه به دست آوریم؛ اما به طور خلاصه می توان گفت منظور از «اندونیم» نام یک ویژگی (Feature) جغرافیایی است که در یکی از زبانهای موجود در محلّی که آن ویژگی وجود دارد به کار می رود و منظور از «اگزونیم» هم نامی است که در یک زبان خاص برای یک ویژگی جغرافیایی که خارج از آن منطقه زبانی قرار دارد به کار رفته است و در جای متمایز از نامی است که در یک زبان رسمی یا قابل قبول در منطقه ای که ویژگی جغرافیایی در آنجاست، به کار می رود. عین عبارات به کار رفته در متن سند (که خود برگرفته از «فرهنگ اصطلاحات برای استانداردسازی نامهای جغرافیایی» است) اختصاراً چنین است که جهت رفع اشتباه احتمالی بنده در ترجمه می خوانید:
Endonym: name of a geographical feature in one of the languages occurring in that area where the feature is situated.
Exonym: name used in a specific language for a geographical feature situated outside the area where that language is spoken, and differing in its form from the name used in an official or well-established language of the area where the geographical feature is situated.
بهتر است مانند نگارنده گزارش کذایی، با مثالی موضوع را تشریح کنیم. همین که من عبارت «بیت المقدس» را در ابتدای این نوشتار تعمّداً به کار بردم یک «اگزونیم» برای ما ایرانیان محسوب می شود و احتمالاً «اورشلیم» معادل اندونیم آن برای رژیم صهیونیستی (یا چه بسا کلیه عبری زبانان) است، به شرطی که معنای آنها هم متفاوت باشد. بنابراین مثال دقیق این موضوع آنست که ایرانیان پایتخت چین را «پکن» و انگلیسی زبانها «بیجینگ» میخوانند، و شاید خود چینیها کلمه ای دیگر استعمال کنند! به هرحال این شهر خارج از قلمرو ایرانیان و انگلیسی زبانهاست، پس اگر نامی که به کار می برند متفاوت از نام اصلی باشد نسبت به آنها «اگزونیم» است و نامی که اهالی این شهر و کشور برای آن به کار می برند نسبت به خودشان «اندونیم».
حال از همین موضوع، نویسنده نتیجه گیری کرده است که به جز آبهای داخلی و دریای سرزمینی (که دارای تعاریف مشخص در حقوق بین الملل هستند)، سایر مناطق خلیج واقع در جنوب ایران (خلیج فارس) که تحت صلاحیت هیچ دولتی نیست هم نسبت به همه آنها «اگزونیم» است و عبارت «یک مکان – یک نام» که اصطلاحی رایج در استانداردسازی نامهای جغرافیایی است بی مسمّاست و هیچ ادعای برحقّی نمی توان نسبت به نام منطقه ای داشت که هیچ دولتی صلاحیتی نسبت به آن ندارد و تلویحاً این نتیجه به دست می آید که این خلیج را هر کس به هر نامی می تواند بخواند و هیچ اعتراضی هم وارد نیست! البته نویسنده ارفاق کرده و اجازه داده اند هر کشوری «دریای سرزمینی» را که در «صلاحیت» اوست به هر نامی بخواند! بی گمان نویسنده نسبت به عواقب تئوری خود چندان نیاندیشیده است. زیرا اگر آلمانها به شهر «میلانو» ایتالیا، «میلاند» و ایرانیها به آن «میلان» می گویند یا «جروزالن» در اسپانیایی همان «اورشلیم» در عبری است؛ اینها اولاً معنای جدیدی به واژگان نداده است؛ ثانیاً هویت آنها را دستخوش تغییر نکرده؛ ثالثاً به خاطر دو علّت فوق، هیچ اعتراضی هم نسبت به واژگان دیگر از سوی ساکنان بومی نشده است. بنابراین اگر ما از این به بعد بخواهیم در نقشه هایمان به جای «لس آنجلس» از عبارت «تهرانجلس» بهره ببریم همان اندازه بی دلیل، بی مسمّا و قابل اعتراض خواهد بود که به جای «تهران» بیگانگان از عبارت مثلاً «سانتیاگو» استفاده کنند! این مورد، از مواردیست که این سرزمینها اتفاقاً در صلاحیت یک دولت مشخص هستند. اما در مورد دریاها و نقاطی که تحت صلاحیت هیچ دولتی نیست، مسأله کمی تفاوت دارد و خود نویسنده نیز معتقد است هیچ نامی نمی تواند اندونیم یا اگزونیم باشد چون در دریای آزاد زبان رسمی وجود ندارد، اما با گذر از این تعریف و بی ان که تلاشی برای یافتن قاعده ای برای این مناطق انجام دهد، نتیجه ای جز آزادسازی نام چنین محلهایی به دست نمی آورد. فرض کنید از فردا سازمان نقشه برداری ایران یا ارتش، به جای «اقیانوس اطلس» عبارت «اقیانوس استعمار» را به کار ببرد یا هر عبارت دیگری حتّی «اقیانوس شطنشبقزه»!!! یا به جای «دریای عمان» که اتفاقاً بیشترین خط مرزی را با ایران دارد عبارت «دریای چابهار» و به جای یکی دیگر از دریاهای جهان هم نام نگارنده این یادداشت قرار گیرد که این نامها یا هیچ تناسبی با هویت تاریخی آن مکان جغرافیایی ندارند، یا شبیه قاعده استاپل قبلاً دولت ایران به نامهای دیگری متعهّد بوده که قادر به تغییر انها نیست یا در بسیاری از اسناد و قراردادها و معاهدات بین المللی خود از آنها نام برده که بدین ترتیب نسبت به همه مفاد آن اسناد (ازجمله این نامها) متعهد است و یقیناً چنین کاری مورد اعتراض همه دولتها قرار خواهد گرفت. غیر از این است؟ در واقع، مسأله اینست که آیا «اگزونیم» یا حتّی نام آزاد یک منطقه جغرافیایی می تواند مغایر تاریخ و نام تاریخی آن و اسناد بین المللی سابق و تعهّدات پیشین دولتها باشد؟ به علاوه، نام یک منطقه جغرافیایی، ارتباطی با حاکمیت یا صلاحیت دولتها در آن منطقه ندارد. چنانکه «دریای عمان» یا «اقیانوس هند» به منزل حاکمیت دولت عمان یا هند بر این دریا و آن اقیانوس نیست.
به راستی ورود رژیم صهیونیستی به این مجادله چه سودی برای آن دارد و با چه هدفی انجام شده است؟ آیا حقیقتاً آنها قصد حل یک مسأله بین المللی را دارند؟ آیا مجادله «دریای ژاپن» یا «دریای شرق» شباهتی با مجادله «خلیج فارس» یا غیرآن دارد؟ آن هم در زمانه ای که «خلیج فارس» خود شاهد حضور نه چندان حسنه «ثالث» و «غیر» هست، در مجادله نام آن نیز باید حضور غیر را تماشا کنیم؟
پی نوشت ها: