ایران و ساختن تاریخ حقوق بین الملل
متن سخنرانی در نشست تخصصی گروه حقوق، دانشگاه شهید اشرفی اصفهانی، 15 آبان 96
ایران و ساختن تاریخ حقوق بینالملل
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام و خوشامد عرض میکنم خدمت استادان و دانشجویان محترم و خوشحالم که دور جدیدی از نشست های تخصصی گروه را توانسته ایم آغاز کنیم. از آقای دکتر زمانی هم بابت ارائه بحث مهمی که داشتند، فوق العاده تشکر میکنم و دعوت میکنم که مجدداً در برنامه های دیگر ما در سایر زمینه هایی که جزو گستره علایق مطالعاتی ایشان است، با ما همکاری کنند.
موضوع عرایض بنده، ایران و ساختن تاریخ حقوق بین الملل است. سؤالی که در پی پاسخ آن هستم، این است که کشور من، ایران در طول دوران تاریخ چه نقشی در ساختن حقوق بین الملل و تحولات تاریخی آن داشته است. قبل از آن باید دو نکته را متذکر شوم.
نخست این که چرا این موضوع مهم است؟ من قبلاً در جایی نوشته ام و همیشه در اولین جلسه درس حقوق بین الملل عمومی به این پرسش می پردازم که چرا «ما» به عنوان یک ایرانی، «باید» حقوق بین الملل بخوانیم و بدانیم؟ و یکی از پاسخها این است که ما در جهان منزوی زندگی نمی کنیم و حتی وقتی که نخواسته ایم، درگیر چالشهای مهمی بوده ایم. تاریخ معاصر ما، بخش مهمی از تاریخ معاصر جهان است و بخشی از این مدعا را در جلسه امروز طرح خواهم کرد. چند تحول مهم تاریخ معاصر جهان ریشه در کشور ما داشته است، انقلاب مشروطه ما یک آغاز در منطقه غرب آسیاست، ملی شدن صنعت نفت یکی از چالش برانگیزترین موضوعات حقوق بین الملل یعنی حاکمیت بر منابع طبیعی را به سود کشورهای کمترتوسعه یافته پیش برده است، انقلاب اسلامی یک نظام سیاسی مبتنی بر ارزشهای دینی در قالبهای عرفی سیاسی به جهان عرضه کرده است، جنگ تحمیلی یعنی یکی از طولانی ترین مخاصمات بین المللی عصر پس از تأسیس ملل متحد را با دفاع کامل از سرزمین و حاکمیت ملی مان، پشت سر گذاشته ایم بدون آن که از ابزارهای سیاسی بین المللی بهره ای برده باشیم، چالش هسته ای را به سوی ساحل امن پیش برده ایم، در خط مقدم مبارزه با تروریسم بین المللی ایستاده ایم و در اغلب این موارد هم خاطره خوشی از نهادها و رژیم های بین المللی نداریم و به دلایل متعدد حتی به این نهادها بدبین هستیم. علاوه بر این، به سبب اعتقادات شرعی و اخلاقی مان نمی توانیم نسبت به دیگر مردمان جهان بی تفاوت باشیم و هر چه نزدیکی فکری و فرهنگی بیشتری میان ما و دیگران موجود باشد، حساسیت مان بیشتر خواهد بود.
دوم این که مطالعه ما تاریخی است و دنبال قضاوت درباره هیچ یک از این دوره های تاریخی نیستیم. فقط می خواهیم سابقه نقش و حضورمان را در تحقق حقوق بین الملل موجود مرور کنیم تا شاید درسهایی برای آینده حاصل شود. یک مرور جامع و مانع نسبت به تاریخ روابط خارجی ما قطعاً بخشی از شناخت ما نسبت به امروز و آینده را تشکیل خواهد داد.
حتماً می دانید که تاریخ حقوق بین الملل امروز را از سال 1648 نوشته اند. مبداء تاریخ حقوق بین الملل هم مثل خیلی مسائل دیگر، رنگ و بوی غربی دارد. در واقع 1648 مبداء شناسایی مفهوم «دولت» ملّی است. جالب است که این دوره در کشور ما تقریباً همزمان با دوره صفویه است که در همین اصفهان، پس از دورانی طولانی از فترت و از هم گسیختگی ملّت، جامعه ایران با اقتدار پادشاهی صفوی و با استعانت از مذهب هم آوایی و یکپارچگی خود را آهسته آهسته باز می یابد و تدریجاً به عنوان یک «واحد سیاسی مستقل» در صحنه بین المللی وارد می شود. پیش از آن هم تاریخ ما مملو است از ارتباطات ماقبل حقوقی با دنیای خارج در زمانه ای که جنگ، اصل روابط بین الملل بوده است. در همان زمان در آثار نویسندگان ما اشاراتی به قواعد عرفی ساده حقوق بین الملل مشاهده می شود. مثلاً خواجه نظام الملک که او هم مقبره اش در چند کیلومتری ما در همین شهر اصفهان است در کتاب سیاست نامه، فصلی را به ارتباط پادشاه با رسولان یعنی سفرای خارجی اختصاص داده است. این دو صفحه نشان می دهد درکی شبیه امروز از حقوق و روابط بین الملل مبتنی بر احترام دولت ها وجود داشته است. اما از قرن هفدهم، حقوق بین الملل از حقوق عمومی خارجی روم تأثیر پذیرفته و رنگی کاملاً اروپایی و مسیحی دارد. این «ملل متمدن» هستند که حقوق بین الملل را می سازند. به تدریج عثمانی و ژاپن به این جمع وارد می شوند. دیپلمات رند ژاپنی در آن زمان به اروپایی ها می گوید: ما در فن سلاخی با شما هسنگ شده ایم و حالا ما را به عنوان مردمان متمدن به جمع خود راه داده اید. در همان زمان، حتی نویسندگان لیبرالی مثل میل، معیار عدم مداخله را بهره مندی از تمدن و تمایز از بربریت می دانند. این رویکرد حتی هنوز هم دیده می شود و قطعاً یکی از نقاط ضعف نظریه لیبرالی روابط بین الملل است. در پایان قرن بیستم که پایه های حقوق بین الملل مدرن در کنفرانس های صلح لاهه شکل می گیرد، 21 دولت اروپایی، آمریکا، مکزیک و 4 کشور آسیایی ایران، چین، ژاپن و صیام مشارکت می کنند. در کنفرانس صلح 1907 هم تصریح می شود که قواعد حقوق الملل، فقط میان «جامعه ملل متمدن» جاری است که از نظر اروپایی ها فقط شامل خودشان، عثمانی و ژاپن است. از اینجا به بعد شکسته شدن سد ورود به این جامعه یا به عبارت بهتر، تصحیح رویکرد غرب نسبت به روابط بین المللی آغاز می شود و دیپلماتهای ایرانی در شرایطی که دولت ایران در ضعف سیاسی و نظامی است، نقش مهمی را ایفا می کنند. به ویژه بعد از جنگ جهانی نخست، نمایندگان ایران به زحمت خود را به کنفرانس ورسای می رسانند. واقعیت این است که در آن شرایط، اروپایی ها روی نمایندگان آسیایی و ایرانی حساب باز نمی کردند. اما ایران نهایتاً وارد نخستین کلوپ سیاسی سازمان یافته جهانی یعنی جامعه ملل می شود. حضار درک می کنند که برداشت من از کلوپ در اینجا هیچ ربطی به استعمال این واژه توسط رییس جمهور کنونی آمریکا درباره سازمان ملل متحد ندارد.
این دوره، زمانی است که ایران در جنگ اعلام بی طرفی کرده است اما روسها بی طرفی ایران را نقض کرده و وارد خاک ایران می شوند. در نتیجه انگلیسی ها هم به جنوب ایران می آیند و یکی از دوره های سخت کشور ما شکل می گیرد. قوای روسیه به دلیل انقلاب خاک ما را ترک کردند اما انگلیسی ها برای نفت در جنوب ماندند. یکی از اهداف نمایندگان ایران در کنفرانس ورسای، احقاق حقوق کشورمان در پی این وقایع بود که عملاً بی نتیجه ماند و مدعیات ایران در کنفرانس، با کارشکنی انگلیس مستمعی نیافت اما ایران توانست در زمره متعاهدین میثاق جامعه ملل باشد.
در دوران فعالیت جامعه ملل، ایران اولاً تلاش می کند در راستای اصل حل و فصل مسالمت آمیز اختلافات خود تلاش کند. بخشی از این تلاش به دست خالی دولت ایران بازمی گردد. شکایت ایران از شوروی در جامعه ملل پیگیری شد و با قرارداد 1921 شوروی خاک ایران را ترک کرد. اختلافات مربوط به بحرین و عراق هم از همین طریق پیگیری میشد. درواقع دولت ایران، اعتقاد فوق العادهای به کارآمدی نظام نوین بینالمللی داشت، اعتقادی که هم به زودی فروریخت و هم مبنای بیاعتمادیهای آینده شد. ثانیاً ایران مدافع عضویت سایر کشورهای شرقی و اسلامی در جامعه است. به تعبیر نمایندگان ایران، جامعه ملل به سان سپاه صلحی است که هر چه بیشتر عضو بگیرد، توفیق بیشتری خواهد داشت. یکی از فرازهای فعالیت ایران در این دوره، تلاش برای بقای ماده 10 میثاق است. بعضی دولتهای قدرتمند به دنبال این بودند که این ماده رسماً از متن میثاق حذف شود. ماده 10 نوعی سیستم دفاع و امنیت دسته جمعی تمهید می کرد که به هیچ وجه برای قدرتها مناسب نبود. اصرار ایران در کنار حمایت برخی کشورهای دیگر از جمله آرژانتین در نظام رأی گیری اجماعی جامعه ملل، مانع حذف ماده 10 می شود. این اصرار در کنفرانس سانفرانسیسکو به ثمر مینشیند که بعداً به آن اشاره میکنم.
ماجرای بعدی، بعد از جنگ دوم مربوط به تأسیس ملل متحد است. ماجراهای اشغال ایران و مداخلات شوروی و آمریکا در آن دوران را می دانید. کنفرانس تهران را هم شنیده اید که گویا بدون اطلاع دولت ایران و شاه تازه به تخت نشسته برگزار می شود. مهمترین حاصل این کنفرانس برای ما پذیرش استقلال و حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران توسط آمریکا و انگلیس است. هرچند در عمل، هیچ کدام از سه کشور مایل به ترک سرزمین و مداخله در امور سیاسی ما نبودند؛ اما تهدید تجزیه ایران چه در کنفرانس تهران و چه در ماجرای آذربایجان از سر میگذرد.
در همان وضعیت آشفته سیاست داخلی و خارجی، هیئتی از ایران راهی کنفرانس سانفرانسیسکو میشود و نمایندگان ایران در کمیتههای مختلف مشارکت میکنند. مصطفی عدل از طرف ایران، منشور ملل متحد را امضا میکند و تصویری که در آگهی این نشست میبینید مربوط به همین لحظه تاریخی است. در یکی از کمیته ها دکتر علیاکبر سیاسی یکی از اعضای هیئت نمایندگی ایران، مسأله ضرورت تشکیل کمیسیونی برای حسن تفاهم میان ملتها را مطرح میکند. با همراهی نمایندگان چین و آمریکا، این پیشنهاد به صورت تأسیس سازمان تربیتی، علمی و فرهنگی ملل متحد (یونسکو) مورد تصویب قرار میگیرد. منشور ملل متحد، قطعنامه ضمیمهای دارد مبنی بر توصیه به صدور اعلامیههای پذیرش اختیاری صلاحیت اجباری دیوان بینالمللی دادگستری. دکتر جلال عبده هم مدعی است پیشنهاد تصویب چنین قطعنامهای را وی در کمیته چهارم مطرح کرده است. یک نکته هم بگویم که این مدعا که شعر «بنی آدم...» سعدی را سردر سازمان ملل گذاشتهاند، ادعای گزافه ای است ولی نماینده ایران در سال 1310 به مناسبتی این شعر را در مجمع عمومی خوانده و محمّدباقر الفت، شاعر و ترانهساز اصفهانی در نامهای، این شعر را در ابتدای تأسیس سازمان برای دبیرکل یا مؤسسان فرستاده و خواسته است تا سازمان ملل بر اساس همین شعر، فعالیت کند.
مهمترین اتفاق کنفرانس سانفرانسیسکو از سوی هیأت ایرانی، پیگیری همان ماده 10 میثاق جامعه ملل است که نهایتاً به صورت بند 4 ماده 2 منشور و در قالب اصل منع توسّل به زور که شکل توسعهیافته ماده 10 میثاق محسوب میشده، تصویب میشود.
پس از تأسیس ملل متحد و در شرایطی که هنوز نهادهای سازمان رویهای در تفسیر منشور ندارند، ایران نخستین مسأله را در شورای امنیت درخصوص اشغالگری شوروی مطرح میکند و قطعنامههای نخست شورای امنیت در این زمینه صادر شد و در دومین جلسه شورای امنیت، تصمیم گرفته شد که کشورهای غیرعضو شورا بتوانند در موضوعات مطرح درباره خود در جلسات شورا شرکت کنند. قطعنامه شماره 1 شورا درباره کمیته ستاد نظامی است. قطعنامه شماره 2 درباره درخواست ایران است و از طرفین میخواهد با مذاکره مسأله فیمابین را حلوفصل نمایند. قطعنامه شماره 3 نیز همین مسأله را مطرح و به ضرورت تخلیه ایران از سوی سربازان شوروی تأکید دارد. در آن زمان، شورا هنوز نتوانسته به ادبیاتی قاطع برای اعمال صلاحیت خود دست یابد، امّا این امید پدید میآید که دولتها بتوانند مسائل خود را از طریق سازوکارهای بینالمللی حل کنند. البته به تدریج، نابرابری سیاسی خود را به برابری حقوقی تحمیل کرد.
قضیه ملّی شدن صنعت نفت، بخش مهم دیگری از تاریخ ساختن حقوق بینالملل است. از یک جهت، مسأله توسط انگلیس در شورای امنیت مطرح میشود و از طرف دیگر طرح دعوی در دیوان بینالمللی دادگستری است. انگلیس از هیچیک از این دو راهکار نتوانست نتیجه بگیرد و حق حاکمیت دولتها بر منابع طبیعی که یکی از اصول مهم حقوق بینالملل برای دولتهای در حال توسعه محسوب میشده و میشود به تدریج تثبیت میشود و در مقابل آن، قاعده غرامت مناسب شکل میگیرد که از جهاتی باز به نفع همین دولتهاست.
ایران حداقل سه چالش بزرگ دیگر را در شورای امنیت پشت سر گذاشته است که مربوط به سالهای پس از انقلاب است. نخست، ماجرای لانه جاسوسی و طرح موضوع توسط آمریکا در شورای امنیت و دیوان بینالمللی دادگستری است که به قضیه کارکنان دیپلماتیک و کنسولی ایالات متحده در تهران معروف است. رأی دیوان در این قضیه از جهات مختلف بخشهای مهمی از مطالعات حقوقی بینالمللی را تشکیل میدهد. طرح مسأله خودبسنده بودن نظام حقوق دیپلماتیک، رسیدگی غیابی دیوان و از همه مهمتر موضوع انتساب اعمال بازیگران غیردولتی به دولتها مسائلی است که در این رأی مطرح شده و طبیعتاً بخشی از تاریخ ما هم هست.
چالش دوم، جنگ تحمیلی است. در این جریان تا مدتها به دلیل بدبینی تاریخی و انقلابی به نهادهای بینالمللی و سوءعملکرد آنها، جمهوری اسلامی ایران در جلسات شورای امنیت شرکت نمیکند. قطعنامه 598 هم یک فراز تاریخی مهم دیگر است که در مورد آن ادبیات خاصی پدید میآید. این دوران اوج جنگ سرد است. این قطعنامه در 1987 (تیر 1366) از طرفین میخواهد تا راهحلی مذاکرهشده بیابند و از دبیرکل درخواست میکند بر آتشبس میان طرفین نظارت کند. این قطعنامه ذیل فصل هفتم منشور صادر شده اما ادبیات نرمی دارد و ایران تا مدتها از اجرای آن خودداری میکند.
چالش سوم، برنامه هستهای ایران است که موضوعات متعدّدی در حاشیه آن قابل طرح است. مهمتر از همه این که کشوری که به موجب فصل هفتم منشور تحت تحریمهای بینالمللی است در راه حل مذاکره شده مشارکت میکند. سندی ضمیمه قطعنامه 2231 شورای امنیت میشود و در نتیجه طولانیترین و فنیترین سند شورای امنیت شکل میگیرد. ایران طی دوران طرح موضوع هستهای در دستور کار شورای امنیت، از اجرای تصمیمات فصل هفتمی شورا استنکاف میکند و این فرصت را پدید میآورد که مجدداً مسأله ارزیابی تصمیمات شورا قابل طرح بشود. نافرمانی ایران، بحثهایی درخصوص صلاحیت شورای امنیت و التزام آن به اصول حقوق بینالملل مثل اصل تناسب و ضرورت، تعارض تحریم و حق بر توسعه و امثال آن میآفریند.
یکی دیگر از مسائل مهم تاریخ حقوق بینالملل، اعلامیه جهانی حقوق بشر است. حضور نماینده ایران در تدوین پیشنویس سندی که مسیر حقوق بینالملل را تغییر داد، به طور اتفاقی رخ میدهد. یک دانشآموخته جوان دانشگاه سوربن برای کمک به کارهای نمایندگی ایران به پاریس اعزام میشود. او به عنوان منشی کمیته سوم مجمع عمومی منصوب میشود و در جریان تدوین اعلامیه جهانی قرار میگیرد. او میگوید با مطالعه پیشنویس اعلامیه هیچ امیدی نداشته که دولت وقت ایران، حاضر به پذیرش آن بشود. او وقتی استاد خود در دانشگاه سوربن را در هیئت فرانسوی میبیند عملاً در تیم فرانسویها قرار میگیرد و قرار میشود در پشت پرده به فرانسویها برای گزارش سیاستهای ممانعت از تصویب اعلامیه کمک کند! مشخص است که در آن زمان، برنامه روشنی برای تأثیرگذاری بر نظام بینالمللی در حال تولّد حقوق بشر از سوی ایران وجود نداشته است. بعدها مجلس شورای ملّی، بدون قید و شرط میثاقین حقوق بشر را تصویب میکند و به چالشهای شرعی و سنّتی توجّهی ندارد. گویی تنها یکی از نمایندگان ارامنه پس از تصویب میثاقین در مجلس، همکارانش را توجه میدهد که «با قبول این میثاق، تعهدات جدیدی در روبط ما ایجاد میشود و بعضی از قسمتهای آن با قوانین ما مغایرت دارد. از این رو باید قوانین ما اصلاح شود و دادگستری باید در زمینه اصلاح قوانین اقدام نماید.» در 1968 نخستین کنفرانس جهانی حقوق بشر در تهران برگزار میشود، اما این دقیقاً زمانی است که حکومت شاه رویه شدیدی در سرکوب مخالفان و نقض آزادیهای سیاسی را در پیش گرفته است، در حالی که اعلامیه این کنفرانس بینالمللی که در واقع، کنفرانس ملل متحد بوده و تهران تنها میزبانی آن را داشته است، به تثبیت مفاهیم حقوق بشری در نظام حقوقی بینالمللی کمک کرده است.
یکی دیگر از مواضع ایران در مجمع عمومی به مسأله تعریف تجاوز برمیگردد. در پیشنهادهای ایران در مراحل پیش از تصویب قطعنامه تعریف تجاوز، این موضع به وضوح مشاهده میشود که نماینده ایران «اعمال تجاوز» مطرح در ماده 39 منشور را نه فقط شامل «مصادیق» بلکه شامل «انواع» تجاوز میداند و معتقد است تجاوز نباید به سنخ اعمال نظامی محدود شود. البته این رویکرد نهایتاً با نفوذ قدرتهای مخالف غربی، به سرانجامی نرسید اما به نظر میرسد هنوز هم ذهن حقوقدان ایرانی درگیر این مسأله است که تجاوز به استقلال سیاسی یک کشور شامل اقدامات مداخلهجویانه سیاسی، اقتصادی و حتی فرهنگی نیز میشود. کنار رفتن نماینده وقت ایران از وزارت امور خارجه، عملاً سبب میشود یکی از حامیان مهم رویکرد تفسیر موسّع مفهوم تجاوز در مجمع عمومی، رویه دیگری در پیش گیرد.
علاوه بر قضایای نفت و لانه جاسوسی، ایران سه حضور دیگر در دیوان بینالمللی دادگستری دارد. یکی قضیه سانحه هوایی ایرباس است که به علّت منتفی شدن اختلاف پس از پذیرش پرداخت غرامت توسط آمریکا، دعوی مختومه میشود. دوم قضیه سکوهای نفتی است که تأکید آن بر تداوم حیات و اعتبار معاهده مودت 1955 به رغم فقدان روابط سیاسی میان دو کشور و رویکرد تفسیری و سیاست قضایی دیوان آموزنده است. سوم قضیه دارایی های ایران در آمریکاست که اخیراً طرح شده و هنوز در مرحله تبادل لوایح است و قاعدتاً مسائلی در خصوص اصل مصونیت دولتها و حواشی آن نظیر مصونیت بانک مرکزی، مصونیت اجرایی و باز هم تفسیر معاهده مودت در آن مطرح خواهد شد.
نمیتوان در این میان به دیوان داوری دعاوی ایران و آمریکا اشاره نکرد که به عنوان یک داوری سازمانی هم در چارچوب حقوق بینالملل عمومی و هم در چارچوب مسائل حقوق تجارت بینالمللی و حقوق بینالملل خصوصی، تأثیرات فراوانی در ساختن حقوق بینالملل داشته است.
در طول این 7 دهه تحول و توسعه حقوق بینالملل معاصر، ایران چالشها و نقشهای دیگری هم داشته است. از جمله این که ایران به طور کلّی از تأسیس شورای حقوق بشر به ویژه برای گریز از عملکرد گزینشی کمیسیون سابق استقبال کرده است. در تدوین اساسنامه دیوان کیفری بینالمللی در کنفرانس رم فعالانه حضور داشته و مشتاقانه به دنبال اصلاحات بیشتر در سازمان ملل است. اما این همه چه درسی برای آینده ما دارد؟
واقعیت این است که ما هنوز نتوانستهایم حقوق بینالملل را به عنوان یک ابزار برای حداکثرسازی منافع ملّی و پاسداری از بشریت به طور کامل و دقیق به کار بگیریم. هنوز نتوانستهایم از دیپلماسی حقوقی بهره ببریم. دلایل این نتوانستنها را نمیتوان احصا کرد اما بخشی از آن به بدبینی ذاتی نسبت به نهادهای بینالمللی به دلیل تجارب تلخ گذشته و در نتیجه بیاعتنایی به آنها بازمیگردد، بخشی شاید ناشی از خودکمبینی و دستکم گرفتن توان نیروی انسانی دانشآموخته است. علّت دیگر لابد در آن است که نگاه حرفهای به سیاست خارجی و اجزای آن وجود ندارد. و شاید یک علّت هم در توقعات بیش از اندازه از حقوق بینالملل باشد که عمدتاً ناشی از عدم شناخت ماهیت، ساختار و کارکرد این نظام حقوقی است. و احتمالاً از همه مهمتر این که جایگاهی برای اولویت دیپلماسی حقوقی قائل نیستیم. با این همه، بارقههای امید فراوان است. جمهوری اسلامی ایران بار دیگر علیرغم همه تجربههای تلخ پیشین، شکایت خود از آمریکا را در دیوان بینالمللی دادگستری ثبت کرده، در اجلاسیههای شورای حقوق بشر فعالان مشارکت میکند و مستمراً مواضع خود را در کمیته ششم مجمع عمومی اعلام مینماید. چالش دیگر ما به فقدان تعادل در رویکردهای حاکمیتمحور و انسانگرا (سعادتگرا) در ساخت و اجرای حقوق بینالملل برمیگردد که اکنون مجال بسط آن نیست اما خواهناخواه در درس دوم ما مؤثر است. در یک جنگ حقوقی بینالمللی، نیروهای حقوقی یک کشور باید برای دفاع از حقوق و منافع کشور بسیج شود. اما بیتوجهی به جایگاه و ادبیات حقوق بینالملل و گاه نفی آن – که نافی را چه ادعای سود و مزیت؟! – و فقدان تعریف روشن از موضع کلان حقوقی کشور در کشاکش نظریههای اثباتگرایانه و آرمانگرایانه، موجب بلاتکلیفی بخشی از سربازان، شلیک برخی به سوی اهداف اثباتی و شلیک برخی به سوی اهداف آرمانی است. برای اینها باید در اتاق فکرهای بزرگتری گفتگو کرد.
والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته.
احسنت استفاده کردم
در کربلا و ضمن خواندن این متن دعاگویتان بودم