از قیاسش..
«اینها در چند مورد اشتباه کردند: اشتباه اوّلشان این است که آقای خاتمی، گورباچف نیست. اشتباه دومشان این است که اسلام، کمونیسم نیست. اشتباه سومشان این است که نظام مردمیِ جمهوری اسلامی، نظام دیکتاتوری پرولتاریا نیست. اشتباه چهارمشان این است که ایرانِ یکپارچه، شورویِ متشکّل از سرزمینهای به هم سنجاق شده نیست. اشتباه پنجمشان این است که نقش بیبدیل رهبری دینی و معنوی در ایران، شوخی نیست. » (مقام معظم رهبری، دیدار با کارگزاران نظام، تیر ماه 1379)
فیلم مستند پرزیدنت آکتور سینما را دیدم. فیلم بر موضوع اتحاد جماهیر شوروی متمرکز است اما نامش از نام رئیس جمهور آمریکا گرفته شده است. همین نشان می دهد که سازندگان فیلم، آمریکا را متغیّر مستقلی فرض کرده اند که تأثیر دوری و نزدیکی به آن، بر وضعیت مردم و اقتصاد روسیه (شوروی) به عنوان متغیر وابسته به آزمون گذاشته شده است. علیرغم تلاش قابل تحسین گروه سازنده، دو اشکال مهم اینجا وجود دارد. نخست این که فروپاشی شوروی به عنوان یک کشور بسیط قابل تعمیم به کشورهای یکپارچه نیست. یعنی شوروی از ابتدا یک کشور واحد نبوده بلکه از اتحاد تعدادی از کشورها به عنوان یک دولت کنفدراسیونی شکل گرفته است. بنابراین باید انتظار تجزیه آن و بازگشت به وضع سابق، یعنی حذف کنفدراسیون و بازگرداندن استقلال به دولتهای عضو را می داشتند. آرمان کمونیسم نتوانست ملاط مناسبی برای حفظ اتحاد باشد.
دومین خطا این است که فقط یک متغیّر مستقل به آزمون گذاشته شده، در حالی که متغیرهای دیگری نیز قابل ارزیابی و آزمون هستند. برای مثال، پایان بندی فیلم میگوید مردم روسیه با درس گرفتن از تجربه مذاکره و همکاری با آمریکا، توانستند کشور پیشرفته ای بسازند. با بخش دوم این گزاره یعنی پیشرفته بودن روسیه یا حداقل کاهش فشارها و مشکلات پیشین، کاری نداریم. آنچه محل سؤال است این است که آیا روسها به آرمان کمونیسم بازگشتند تا پیشرفت کنند یا راه میانه ای که نه اصلاحات تند و ضربتی و نه کمونیسم آرمانی و شدید بود، موجب تغییر در روسیه شد؟ درواقع چه چیزی آن وضعیت ابتدایی نامطلوب روسیه در دهه 80 را که در پایان قرن بیستم به روایت فیلم، نابود و مضمحل بود، به وضعیتی بهتر تبدیل کرد؟ نسخه روسها چه بود؟ این نسخه تا چه اندازه به کدام یک از طیفهای داخل شوروی نزدیک است و...؟
یک ارزیابی مختصر نشان می دهد، اگرچه روسها در قرن بیست و یکم، از نسخه های آمریکا فاصله گرفته اند – اگر واقعاً پیش از آن، چنین باشد – امّا نسخه خودشان را یافته اند: عملگرایی و استقلال. در واقع بازگشت نسبی رفاه به مسکو، نه حاصل کمونیسم و نه حاصل باختن بازی ایدئولوژی به غرب است. ممکن است بگویید این نسخه تفاوت چندانی با همان نسخه تعاملی گورباچف ندارد. اما به نظر میرسد یک نقطه تمایز جدی اینک وجود دارد و آن این است که روسها پس از یلتسین به جای مقابله یا نمایش رویارویی با آمریکا بر مسائل درونی متمرکز شدند. در واقع ابتدا به متغیر وابسته خود پرداختند و معادله را تغییر دادند. این بار قدرت درونی به عنوان متغیر مستقل و امکان فعالیت در صحنه بین المللی و مقابله با آمریکا به عنوان متغیر وابسته تعریف شد. در نتیجه از منظر کمونیستها، مبارزه با امپریالیسم عین قدرت بود، اما اکنون تقویت درون برای حفظ استقلال روسیه و در صورت لزوم مبارزه با آمریکا، ضروری است؛ پس درون گرایی، عین قدرت است. این درس قرن بیست و یکم است که پیش تر چینی ها هم بر همان اساس عمل کرده اند: برای حفظ استقلال، برای مبارزه با هر موجود نامطلوب یا شر یا مزاحم – بر اساس عملگرایی یا ایدئولوژی یا هر مکتب و منش دیگر – ابتدا باید مؤلفه های قدرت را شناسایی و تقویت کرد. این مؤلفه ها طیف وسیعی از عناصر نرم افزاری (شامل آزادی، مشروعیت و کارآمدی) و سخت افزاری (نظیر فناوری، نیروی انسانی و قدرت نظامی) را در بر میگیرد که بدون جمع آنها، جز اقدامات ایذایی، برنامه دیگری نمی تواند در برابر نیروهای خارجی مزاحم و دشمن، در دستور کار باشد.
بر اساس همین اشتباهات، سازندگان این مستند شبیه سازی اشتباه دیگری میان وضعیت گذشته روسیه و وضعیت کنونی ایران داشته اند که با توجه به عناصر معنادار و تأثیرگذار دیگر در روابط بین الملل و ساختار قدرت در ایران، به ویژه با توجه به عدم اعتقاد کارگزاران ایرانی به نسخه گورباچف، تنها ارزشی ژورنالیستی دارد. البته توصیه میکنم این یادداشت آقای ابوذر ابراهیمی ترکمان، رایزن فرهنگی سابق جمهوری اسلامی ایران در مسکو و نویسنده کتاب تفاوتها و همانندی های اتحاد جماهیر شوروی و فدراسیون روسیه را مطالعه کنید که نشان میدهد روسیه در قرن جدید، چه تمایزاتی با اتحاد جماهیر شوری دارد و نسخه قرن 21 روسها چه شباهتهایی با ساختار آمریکایی دارد. این شباهت، برخی را به اشتباه می اندازد که اصلاح طلبان ایرانی را به اصلاح طلبان روسی مقایسه کنند؛ در حالی که جامعه ایران به دنبال نسخه بومی خود برای برون رفت از چالشهای خویش است؛ این نسخه از آنجا که بر آزادی های اقتصادی و ملزومات آن تأکید دارد، احتمالاً ممکن است شبیه نسخه جدید روسی باشد و نه نسخه قدیمی که همه چیز را در آمریکا می جوید. روز گذشته حتی رئیس مجلس نیز از رتبه آزادی اقتصادی ایران (رتبه آخر منطقه) و بقای رویکردهای سوسیالیستی در اقتصاد انتقاد کرد. وانگهی امروز کمتر کسی است که در روابط بین المللی برای آمریکا، جایگاهی نظیر جایگاه 20 سال پیش متصوّر باشد و توضیح این مطلب را ارجاع میدهم به کتاب اخیر دکتر ظریف (دوران گذار روابط بین الملل). لذا اگر هدف سازندگان فیلم در آن سلفی روحانی - اوباما و طعنه به لبخندهای گورباچف – ریگان نهفته باشد، دقّتی در کار نبوده است.
+ روسیه، شوری نیست – ابوذر ابراهیمی ترکمان
جناب اقای دکتر بهتره تلفن هایتان را جواب بدهید
متاسفم از اینکه ناممان حقوقدان هست ولی بعد از پست گرفتن جو زده میشویم متاسفم