در رگ تاک

یادداشت ها و آثار امیر مقامی

در رگ تاک

یادداشت ها و آثار امیر مقامی

در رگ تاک

با قرآن

* یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلیفَةً فِی الْأَرْضِ فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوی‏ فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ
اى داوود ما تو را در زمین خلیفه [و جانشین] گردانیدیم پس میان مردم به حق داورى کن و زنهار از هوس پیروى مکن که تو را از راه خدا به در کند در حقیقت کسانى که از راه خدا به در مى‏روند به [سزاى] آنکه روز حساب را فراموش کرده‏اند عذابى سخت‏خواهند داشت

ص / 26

بایگانی
آخرین نظرات
پیوندهای روزانه

نامه چهارم برای «صهبا»

چهارشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۵، ۰۵:۳۳ ب.ظ

دختر جانم

صهبا خانم

سلام

خیلی وقت است برای تو نامه ننوشته­ام؛ شاید به این دلیل که گاهی توانسته­ایم با هم راحت­تر صحبت کنیم؛ بخاطر این که تو «بزرگ» شده­ای و نه فقط «بزرگتر». این اصراری است که خودت داری، گرچه هنوز گاهی میگویی هنوز قدّ مامان و بابا، قدّ هستی نشده­ای. گاهی که دلت میشکند از اخم ما، میگویی هنوز بچه­ام، اما راستش بزرگ شده­ای. دیگر بزرگتر از این نمی­شوی، وقتی قدر خودت را شناخته­ای و میدانی نسبت به چه موقعیتی، بزرگی و نسبت به چه موقعیتی کوچک. وقتی موضوع کرامت و حقوق برابر تو باشد، تو بزرگی و فهمیده­ای که بزرگی، و وقتی نیازهای جسمی و روحی دوران کنونی زندگی­ات مطرح باشد، قدّ و قواره­ات را میشناسی. هرچند به تو گفته­ ام که بزرگ شدن خیلی هم خوب نیست و درد و ناراحتی به همراه دارد اما چاره ای از بزرگ شدن نبود.

صهبا جان

چند روز پیش، جدول رشد زبانی و رفتاری کودکان را می­دیدم. شاید منبعی که من میدیدم دقیق و علمی نبود، اما هرچه بود، تو و اکثر هم­بازیهایت از این جدول چند سال جلوتر بودید! همانطور که نسل ما چند سال جلوتر بوده و هست. نسل ما یک افتخار بزرگی دارد و آن این که زود، پخته میشود، زود درس میگیرد؛ در روابط شخصی و اجتماعی­اش، در هنرش، در فرهنگش، در سیاستش. مثلاً نسل ما یک چیز عجیب دارد که شما باید برای بچه­هایتان تعریف کنید: این که نسل ما همزمان سه خواننده پخته درجه یک سنتی جوان دارد که آیندگان از این حیث به ما حسودی خواهند کرد! و بیشتر به شما. به شما که اگر ما صد گام پیش از تر بچه­های قبل از خود رفته­ایم و با آرامش، متانت و صبوری، مقاومت کرده­ایم تا حق­ها را زنده نگه­داریم و پرچم آرمانهای انسانی را که بارها زمین افتاده است، به زحمت در دست نگه داریم و دست شما بسپاریم، شما حتما هزار گام جلوتر خواهید رفت. من مطمئنم.

صهبای عزیز

ما به چشم خود دیده­ایم که حق­ها بارها قربانی منافع اشخاص شده، گاهی خودمان بازی خورده­ایم، گاهی خودمان خطا کرده­ایم؛ اما هنوز بر سر مطالبه حق ایستاده­ایم. نگذاشته­ایم که حق، کنار برود و از ذهن و ضمیرمان پاک شود. شما که از همین بچگی، بزرگ هستید، باید خیلی پیش­تر بروید. اگر ما روند جابجایی کامل اصل و استثنا را در ذهن­ها متوقف کرده­ایم، شما باید که اینها را به جای خود برگردانید. نمیدانم چطور میشود اینها را به شما یاد داد؛ اما یادتان باشد که حق، آزادی، عدالت، شایستگی و ایثار در جای خود همیشه اصل بوده­اند. اگر در سنین بالاتر – نمیگویم وقتی بزرگتر شدی! – دیدید که اینطور نیست، بدانید که ما نمیخواستیم چنین باشد و نگذاشتیم که بدتر از این بشود، گرچه زورمان نرسید همه چیز را سرجای خود برگردانیم. اینطور نبود که تلاش نکرده باشیم، خواستیم، کوشیدیم اما سنگهای پیش پای ما سنگ­های منفک نبودند...

ادامه نامه را صهبا، چند سال دیگر به تنهایی خواهد خواند!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۵/۱۲/۱۸

نظرات  (۱)

خیلی وقت بود به تارنماتون سر نزده بودم...اعتراف می کنم دلم تنگ شده بود که اومدم...نمی دونم چرا با خوندن نامه تون بی دلیل یاد این بیت از مبین اردستانی افتادم...شاید شما بتونید یه ارتباطی بین این بیت و حس و حال زمان نگارش نامه پیدا کنید...

قول دادی که سال آینده با بهاری دوباره می آیی
سال آینده ما اگر باشیم...سال آینده ای اگر باشد...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">