یادداشت های ده سالگی - 1
ابتدای مهر ماه 1381 برای نخستین بار به عنوان دانشجوی حقوق، وارد مدرسه حقوق شدم. اینک ده سال از آن روز می گذرد که برای یافتن کلاس ها تمام دانشگاه اصفهان را زیر و رو می کردیم. این ده سال در برابر ده ها سال تلاش ده ها بزرگ این عرصه هیچ هم نیست اما اینک در آستانه ورود به دهه ای دیگر از دانشجویی ام، تصور این که باید مروری بر رویدادها، روش ها و بینش ها داشته باشم و پیش از شروع اثری دیگر – که شاید مهمترین اثر و اثر معرف من باشد – انگیزه ای شد که از دوستان و اساتید بسیاری تقاضا کنم، مطالبی برایم بنویسند درباره دغدغه های حقوقی و اجتماعی این روزهایشان، خاطرات علمی شان و هر چیزی که صلاح می دانند. حالا نه تنها این دعوت را علنی می کنم تا شاید مثل روزهای خوب «ماهنامه حقوق»، مجموعه ای از نوشته های دیگران را داشته باشم و در میانشان حرفهای تازه ای بخوانم و بیاموزم؛ بلکه قصد دارم در فرصتی تقریبا یک ماهه در ده یادداشت نسبتا کوتاه، مهمترین دغدغه های ذهنی خود را مرور کنم؛ نظرات دیگران را درباره شان جویا شوم و حتی اگر این حرفها قابل ارزیابی و نقد دیگران هم نباشند، دست کم با تثبیتشان فرصتی جدی تر و چالشی تر برای مرور خود داشته باشم. این نخستین یادداشت از این ده یادداشت است و در نه یادداشت آینده که هنوز درباره موضوعاتشان دقیق هم نیاندیشیده ام به مسائل اصلی تر خواهم پرداخت و تجربه هایم را به اشتراک خواهم گذاشت.
در این ده سال شعر های خوب و بد خوانده ایم، فیلم های خوب و بد دیده ایم و همه چیز را خوب و بد تجربه کرده ایم؛ اینها مهم نیست؛ مهم این است که تجربه کرده ایم. در ده سالی که گذشت بسیاری از آراء، قوانین و تصمیمات حقوقی داخلی و بین المللی ممکن است من (ما) را آشفته کرده باشد یا برایمان دلپذیر بوده باشد؛ همین آشفتگی ها تجربه پرثمری بوده است. حتی همین روزها که هنوز بعضی می آیند تا بگویند هیچ تعهدی ندارند؛ همین هم تجربه ای است. این که در هر سفر از این که سرزمینی را می بینم که با این همه توانایی، هنوز رنج می کشد و از این رنج می رنجم، این هم تجربه ای است. این که سلوک شخصی ام (به قول یکی از اساتید)، گاهی دردناک و گاهی با تحقیر همراه است، این هم تجربه ای است. این که به جای رسیدن به درس و بحث و مشغول کردن ذهن به «ایده ها» مجبورم هر روز چندین گزارش بنویسم برای فلان ستاد و فلان بانک و اداره که چه کسی چند دانگ یا چند سهم یا حبه از فلان ملک را به نام خود دارد که در رهن یا وثیقه هست یا نیست؛ و این همه به من چه ارتباطی دارد؛ این هم تجربه ای است. این که به فلسفیدن برای قانون می اندیشم و این که با این زبان فارسی امروز، فلسفیدن چقدر سخت است؛ این هم تجربه ای است.
این ده یادداشت بی ارتباط با این تجربه ها و آن آشفتگی ها نیست؛ تجربه ها و آشفتگی هایی که در پس واژه بازی هایی نظیر بی هنجاری اجتماعی، تبدیل قانون و ارزش و هنجار به مجموعه ای از کالاهای لوکس، نگرانی و دلمشغولی برای آینده، تکاپو برای رشد ارزش گرایی اخلاقی در نظام حقوقی بین المللی و بیش از این ها، به آن ها مشغول بوده ایم. شاید هر کسی در هر بازه زمانی بخواهد خودش را مرور کند، ایده های تازه را بشنود و برنامه ها و طرح های تازه ای بیابد. من خواسته ام که این ده سالگی و ورود به نوجوانی ام را بهانه ای قرار دهم برای این مرور. یادداشتهای من اگر خدا بخواهد و بخت یار شود به مرور منتشر می شود و یادداشت های دوستانم اگرلطف و یاری کنند و بنویسند و بفرستند (همان ده سطر تا ده صفحه یا کمتر یا بیشتر!) روز اول مهر ماه.
یادداشتهای ده سالگی، یادداشتهایی است که در شهریور و مهر ماه 91 برای اولین بار در maghami.blogfa.com منتشر شده اند.